نوشیدنی

کافه موکازبان

کافی موکا (به ایتالیایی: Caffè mocha) و یا موکاچینو (به ایتالیایی: Mocaccino) نوع شکلاتی کافه لاته است.[۱] مانند یک کافه لاته بر اساس اسپرسو و شیر داغ تهیه می‌شود اما به آن شکلات شیرین غالباً به شکل پودر کاکائو اضافه می‌شود. موکا را همچنین می‌توان با شکلات تلخ یا شیرشکلاتی تهیه نمود. در برخی کشورها و گویش‌ها کافه موکا را با نام موکاچینو می‌شناسند.[۲]

Caffè mocha
کافه موکا
گونهگرم
خاستگاهایتالیا
رنگقهوه‌ای

منظور از کافه موکا می‌تواند شکلات داغ که به آن مقداری قهوه اسپرسو اضافه شده است باشد. مانند کاپوچینو یک قهوه موکا می‌تواند شامل یک لایه شیر یا خامه به جای شکلات داغ در بالایش باشد. همچنین می‌توان برای خوشمزه تر کردن نوشیدنی اندکی پودر کاکائو یا مارشملو به سطح آن اضافه کرد. نوع سفید قهوه موکا مانند نوع اصلی تهیه می‌شود فقط به جای شکلات معمولی از شکلات سفید استفاده می‌شود

دیااوگ های ماندگار

«خواب می‌بینم در یک سردابه‌ی قرون وسطایی سلاخی می‌شوم.»

‏دیالوگی از فیلم هامون ساخته داریوش مهرجویی 🕊️🖤

#دیالوگ

دیالوگ های ماندگار

تمام اتفاقای خوبی که تو این دنیا افتاده کارِ آدمای کله شقه که تا دم مرگ روی تحقق اهدافشون اصرار داشتن...

Mr. Smith Goes to Washington | 1939

#دیالوگ

 عادات نوشتن در نویسندگان 

فاکنر همیشه روی کاغذ آبی می‌نوشت؛ گوته روی یک اسب چوبی کوچک می‌نشست و می‌نوشت؛ داستایوفسکی در حال قدم زدن در اتاق. مارکز می‌گوید تقریبا همه نویسنده‌ها می‌خواهند یک جورهایی از نوشتن فرار کنند یا خودشان را دلگرم کنند که بنویسند. کاغذ آبی، اسب چوبی، قدم زدن و باقی قضایا برای این انجام میشود که نویسنده از نوشتن فرار کند. یعنی انسان به هر کار سختی دست می زند برای اینکه ننویسد. من دست کم از اینکه پشت ماشین تایپ بنشینم وحشت دارم. اطرافش می‌چرخم و به آن نگاه می‌کنم، با تلفن صحبت می‌کنم و ترجیح می‌دهم که اول روزنامه بخوانم.

بین ماشین تحریر و شخص واقعاً بی نهایت مانع وجود دارد. ابتدا و برای مدتی طولانی، فقط می‌توانستم در اتاقی بنویسم که «گرم» باشد، همیشه در همان دمای مورد دلخواه. واقعیت این است که نوشتن را در مناطق گرمسیری، در کنار دریای کارائیب، در دمای سی درجه شروع کردم و نوشتن در حالت دیگری از من انرژی زیادی می برد. وقتی به کشورهایی سفر می کنم که فصل‌ها متفاوت هستند، این دما را در طول سال در اتاق حفظ می کنم...

علاوه بر این، باید کاغذ سفید ۳۶ گرمی وجود داشته باشد و یک ماشین تحریر برقی با یک نوار مشکی. غلط گیرها فقط جوهر سیاه باشند. مجموعه کاملی از چیزهای عجیب و غریب که البته دسته موانعی هستند که در مقابل نویسنده قرار می‌گیرد.

«گاهی نویسنده‌ای می‌گوید: دیگر نمی‌توانم بنویسم زیرا کاغذی که همیشه بر روی آن می‌نوشتم، تمام شده است». «نمی‌توانم زیرا جوهرش آبی است». همیشه نوعی چالش دائمی به خاطر وجود این عادات ایجاد می‌شود. من این عادات را دارم زیرا به هر حال جزئی از زندگی هستند ولی در عین حال با آنها مبارزه نیز می‌کنم. به طور ثابت در حال مقابله با آنها هستم.

سیاست

🎯 سیاست

عده ای به‌اصرار از چرچیل خواستند که سیاست را تعریف کند.

چرچیل به‌ناچار دایره‌ای روی زمین کشید و خروسی در آن انداخت و گفت:

«خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود، بگیرید!»

این عده هرچه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون می رفت.

آخر، از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.

چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اولی گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند.

آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد و گفت:

«این سیاست است!»

نکات داستان‌نویسی و نویسندگی

استیون کینگ و تمرین نویسندگی

بسیاری از نویسنده‌ها از کارآمدی استیون کینگ شگفت‌زده شدند که او چطور می‌تونه پرفروش‌های جدیدش را به معنای واقعی کلمه در سه ماه بنویسه.

کینگ قانون بسیار‌سختی داره میگه: هر روز ۱۰ صفحه یا ۲۰۰۰ کلمه بنویسید. تحت هر شرایطی.

این ۱۸۰ هزار کلمه در سه ماه است، حجم یک کتاب تمام‌عیار.

کینگ براساس این قانون کار می‌کنه: هم در روزهای تولد و هم در تعطیلات! به نظرش برای تبدیل شدن به یک نویسنده بزرگ باید حداقل۴ الی۶ ساعت در روز را به ادبیات اختصاص بدید.

نکات داستان‌نویسی و نویسندگی

🎯 شخصیت‌های داستان در ساختار و طرح داستان

نویسندهٔ تازه‌کار بهتر است اشخاص داستان خویش را از میان مردم پیرامون خود برگزیند و وقایع داستان را در محل‌های آشنا قرار دهد.

نقشه‌ی کار یا رئوس مطالب یا چارچوب داستان را «طرح یا ساختار» داستان می‌نامند. داستان کوتاهی را بخوانید سپس خلاصه و چکیده‌ی آن را که تنها متضمن نکات عمده و اساسی داستان باشد از آن تهیه کنید. این خود چیزی شبیه همان طرح داستان است. هنگامی که در جست‌وجوی طرح هستید به انتظار الهام ننشینید چون الهام اغلب نابه‌هنگام می‌رسد. دنبال طرح را بگیرید به مرد یا دختر یا شخص جالبی بیندیشید و او را تا آن‌جا که ممکن است در نظر خود حقیقی کنید. خصوصیات و صفات معینی به او بدهید سپس او را در موقعیت حساس قرار دهید مثل: خطر از دست‌دادن شغل ... و فکر کنید که این شخص با خصوصیاتی که به او دادید چه واکنش‌هایی نشان دهد. روزنامه‌ها پر از مواردی هستند که می گ‌توان بدان‌ها مراجعه کرد .

لفظ ابزار کار نویسنده است و نویسنده ناگزیر باید با ابزار کار خودآشنا باشد و بداند جای چه لفظی کجاست و کاربرد آن چیست. جمله ساده و کوتاه علاوه بر آن که بهتر افاده معنی می‌کند و ابهامی در سخن پدید نمی‌آورد به تصور خیال خواننده نیز میدان می‌دهد. به کار بردن جملات قالبی و به اصطلاح کلیشه گونه یعنی جملاتی که بارها به‌کار رفته است و طراوت و تازگی خود را از دست داده است علاوه بر این که به سبب کثرت استعمال از زیبایی اثر می‌کاهد خود نشان تنبلی و کندی نیروی خلق و ابداع نویسنده نیز هست. وقتی زمان داستان محدود است و مطالب را باید با یک مشت کلمه بیان کرد چیزهایی که آشکارند محل موردی ندارند و بازی با کلمات کار درستی نیست.

خطر یک‌سری اظهارات نویسنده این است که ممکن است قیافهٔ موعظه به خود بگیرد. خواننده‌های امروزی دیگر حال و حوصلهٔ شنیدن موعظه و راهنمایی مستقیم را ندارند و نویسنده امروزی می‌کوشد که بر فهم و ادراک خواننده از زندگی بیفزاید و او را در استنتاج از کار به خود وابگذارد و به اعتلای اخلاق، کاری ندارد.

مهم‌ترین عنصر منتقل‌کننده تم داستان و مهم‌ترین عامل طرح داستان شخصیت داستانی است. در آثار داستانی گذشته نویسندگان خوش داشتند شخصیت‌هایی را بیافرینند که محیط خویش را تغییر می‌دادند و خود تغییری نمی‌کردند. پهلوانان آثار حماسی اغلب از این گونه بودند. تدابیری که در شخصیت‌پردازی به کار گرفته می‌شوند می‌توان به طور کلی به تدابیر نمایشی، گزارشی تقسیم و طبقه‌بندی کرد. اگر نویسنده مستقیماً و از زبان راوی شخصیت داستان را معرفی کند در آن‌صورت از شیوه گزارشی استفاده می کند. اگر به شخصیت داستان اجازه دهد که رفتار خود و گفتار خویشتن را معرفی کند در آن‌صورت از شیوهٔ نمایشی استفاده کرده است.

نقل گزارشی ساده است که نویسنده خود از زبان خود از آن‌چه گذشته به خواننده می‌دهد. جملات آن را باید ساده و کوتاه انتخاب کرد. چنین جملاتی به روانی جریان داستان می‌افزایند و حرکت آن را تسریع می‌کنند. به یاری نقل می‌توان وقایع داستان را که به فراهم‌آوردن بحران‌ها کمک می‌کند به‌سرعت پرداخت و وارد داستان کرد و بدین وسیله اطلاعات لازم در اختیار خواننده قرار می‌گیرد.

وقایع داستان در خلأ نمی‌گذرد. مکان یا محیطی باید باشد که داستان در آن واقع شود. محل وقوع داستان را محیط داستان می‌گویند. در انتخاب محیط داستان نویسنده باید به دو نکته تو جه کند: نخست آن‌که مناسب داستان باشد و چندان که اعتقاد خواننده به امکان وقوع داستان فزونی یابد و وضع عمومی داستان نیز حفظ شود. دیگر آنکه نویسندهٔ تازه‌کار جاهایی را برای وقوع حوادث داستان خود برگزیند که می‌شناسد و خلاصه این که اگر نویسنده به کار خود وارد باشد و بداند چه می‌گوید و چه می‌خواهد محل وقوع داستان برای خواننده چندان اهمیتی ندارد.

نویسنده: ابراهیم یونسی

🎯 چطور می‌نویسم؟

📚📚📚📚✍✍✍✍✍✍

قبل از شروع نوشتن داستان به‌طور ناخودآگاه شاید دو یا سه موضوع کلی در ذهن داشته باشم. دو سه روز قبل از شروع نوشتن داستان آگاهانه یکی از این دو سه موضوع کلی را انتخاب می‌کنم. البته قبل از انتخاب موضوع به حال و فضای رمان فکر می‌کنم و آن را در ذهن مجسم می‌نمایم.

مثلاً امروز کمی آفتابی است و ممکن است مرا به‌ یاد بهار بیندازد. شاید به‌ یاد بعضی از شهرهای ایتالیا بیفتم. شاید هم بعضی از شهرهای فرانسه و یا ایالت آریزونای آمریکا در ذهنم مجسم شود. به این ترتیب آرام‌آرام حال و فضا، مکان و بعضی از آدم‌های رمان در ذهنم شکل می‌گیرد. آدمها را یا از میان کسانی که می‌شناسم انتخاب می‌کنم و یا کاملاً ساختۀ ذهن خودم است، و یا ترکیبی است از هردو. بعد دوباره آن مضمونی که قبلا به آن فکر کرده بودم سراغم می‌آید و همه چیز، آدمها، حال و فضا، و مکان را زیر پروبال خود می‌گیرد. آدم‌های داستان همان مشکلی را دارند که من در ذهن داشته و با آن دست به گریبان بوده‌ام. حاصل جمع تمام این‌ها رمان را تشکیل می‌دهد.

این‌ها حدود دو روز قبل از شروع داستان در ذهنم شکل می‌گیرد. زیرا مقدمات کار که فراهم شود دیگر نمی‌توانم زیاد صبر کنم. این است که فردای آن روز کارت‌های مخصوص و دفترچه راهنمای تلفن را برای پیدا کردن اسامی برمی‌دارم. بعد از آن سراغ نقشۀ شهر داستان می‌روم تا دقیقاً جای وقوع حوادث داستان را ببینم. دو روز بعد شروع می‌کنم به نوشتن. معمولاً تمام رمانهایم به يک شکل آغاز می‌شود. یعنی در ابتدا با مشکل ساختاری رمان روبرو هستم. مشکلاتی از این نوع که در این داستان مردی داریم با این خصوصیات و زنی که اینگونه است، محیط اطراف آن‌ها هم چنین محیطی است، حالا چه اتفاقی باید برای آن‌ها بیفتد که پی به محدودیت‌های خود ببرند و نخواهند پا از گلیم خود بیرون بگذارند؟ خب این مشکلی است که من باید حل کنم. بعضی اوقات حادثه خیلی ساده است. یک اتفاق ساده می‌تواند زندگی آنها را عوض کند. بعد از فکر کردن به تمام اینها شروع می‌کنم رمان را فصل به فصل نوشتن.

قبل از اینکه برای شروع چیزی دربارۀ حوادث داستان بدانم، روی کارت فقط اسم آدم‌ها، سن و اعضای خانواده آن‌ها را ثبت می‌کنم. چیزی دربارۀ حوادثی که بعداً در داستان اتفاق می‌افتد نمی‌دانم. اگر همه‌چیز را از قبل بدانم دیگر رمان برایم جالب نیست. بعد درست شبی که می‌خواهم فردای آن رمان را شروع کنم حوادث فصل اول در ذهنم مجسم می‌شود. بعد از آن فقط یک روز قبل می‌دانم در فصل بعد چه اتفاقی می‌افتد و همین‌طور تا آخر داستان. بعد از شروع، هرروز يک فصل از رمان را می‌نویسم. بی‌این‌که حتی روزی وسط آن وقفه بیفتد. این روال استثنا برنمی‌دارد. چارۀ دیگری نیست. باید خودم را در حال و فضای داستان نگه دارم. مثلاً اگر ۴۸ ساعت مریض شوم باید فصل‌های قبل را دور بریزم و اگر چنین اتفاقی بیفتد دیگر سراغ آن نمی‌روم.

✍نویسنده: #ژرژ_سیمنون

نکات داستان‌نویسی و نویسندگی

🎯 نویسندگان برتر

پنج راه‌حل برای این‌که نویسندۀ خوب و بهتری باشیم:

۱) فقط بنویسید!

تا زمانی‌که ننوشته‌اید، نمی‌دانید چقدر خوب هستید و چقدر نیاز به پیشرفت دارید. این دو وجه در کنار یکدیگر هستند. یعنی اول قرار است که به بخش‌های خوب نوشته‌تان سر بزنید و بعد بخش‌های دیگر را رشد بدهید. نویسنده‌ای که نمی‌نویسد، خیلی هم ویرایش نمی‌کند، خیلی هم نکته‌های نوشته‌اش را نمی‌بیند و رشدی هم نخواهد کرد.

۲) نویسندۀ خوب دیگری پیدا کنید که با او حرف بزنید.

اگر چندتا نویسندۀ خوب مثل خودتان پیدا کنید که دور هم جمع شوید و در مورد سبک و شیوه‌های مختلف گپ بزنید، نتیجۀ بهتری خواهید گرفت. نگاه هرکسی در مورد سبک نوشتن، لحن، ساختار جمله و پاراگراف د بخش‌های دیگر نویسندگی، به شما کمک می‌کند که بهتر بنویسید. نوشته‌های دیگران را بشنوید اما سعی کنید از روی دست کسی تقلید نکنید.

۳) کتاب‌های نویسندگی بخوانید.

در این مورد هم باید نکتۀ بالا را رعایت کنید. کتاب‌های نویسندگی نباید روش شما را کاملا تغییر بدهند. این کتاب‌ها صرفا راهنما هستند و نمی‌توانند برای شما مسیر تعیین کنند. تمام تمرین‌ها و نکته‌هایی که در کتاب‌های مختلف می‌خوانید ممکن است درست نباشد.

۴) ویراستار صادق پیدا کنید.

بهترین گزینه برای رشد کردن، کسی است که صادقانه خطاهای‌مان را بگوید. کسی که بدون ناراحتی و باصراحت حرف‌هایش را به ما بزند. درمورد کارکردن و تنبلی‌های‌مان با ما صادق باشد. مخاطب‌ها معمولا ویراستارهای خوبی نیستند، زیرا در بیشتر موارد از ما حمایت می‌کنند. یک ویراستار دست روی همان کلمه‌هایی می‌گذارد که باید حذف بشوند. کلمه‌ها و عبارت‌هایی که ممکن است مخاطب را برنجاند، هدف خاصی نداشته‌اند و بی‌دلیل نوشته شده‌اند.

۵) بهترین متن، متن ویرایش‌شده است.

با این دو جمله دوست شوید: «متن تا زمانی که ویرایش نشده، خوب نیست.». ویرایش‌کردن را بخشی از کار خودتان قرار بدهید. درست است که نوشتن با قلب اتفاق می‌افتر اما نکته‌هایی هستند که بتوانید آن‌ها را تغییر بدهید. بازنویسی بعضی از عبارت‌ها ممکن است حس بهتری ایجاد کند. ویرایش یک کار مجزا نیست، بخشی از نوشتن است. به‌عنوان یک نویسندۀ خوب تا زمانی که متنی را ویرایش نکرده‌اید، هرگز منتشرش نکنید! چه استعداد داشته باشید چه نداشته باشید، متن بدون ویرایش ارزشی ندارد!

نکات داستان‌نویسی و نویسندگی

گونه: داستانک

🎯 آزادی

در وصف آزادی شعری خواند و برای آزادی زندانیان دعا کرد.

حضًار همه برایش کف زدند و به احترامش تمام‌قد ایستادند.

در‌حالی‌که از شوق می‌گریست، چشمش به طوطی زیبای قفس گوشه‌ی سالن کنفرانس افتاد و آهسته زیر لب گفت:

«عجب پرنده‌ی زیبایی! کاش مال من بود!»