اشعار مذهبی

غیر حیدر چه کسی شافع محشر بشود
جز علی کیست که بر فاطمه همسر بشود

عشق مولا نشود قسمت هر بی سر و پا
تا ملک سجده کنان سائل این در بشود

تا سحر شیعه فقط ذکر علی میگیرد
تا که مشمول دعای شب مادر بشود

در زمین گشتم و در اوج فلک هم حتی
هیچکس نیست که هم پایه ی حیدر بشود

تیغ ابروش کند معرکه در میدانها
لشکری در پی یک حادثه بی سر بشود

جز علی هیچکسی لایق این منسب نیست
تا که بر خلق جهان سید و رهبر بشود

حق علی، قبله علی ، اصل عبادات علی
منکرش گفته نبی بزدل و کافر بشود

ما به محشر همگی رقص کنان می آییم
ساقی ار روز جزا ساقی کوثر بشود

حسین کریمی نیا

اشعار مذهبی

او بر امور عالم ناسوت ناظم است
هرکس که غرق یاد علی نیست نادم است

ما سجده سمت ساقی میخانه می کنیم
زیرا شراب آتش عشقش مداوم است

روح الامین به شوق نجف گریه می کند
جبریل در حوالی آن بقعه خادم است

در ماورای عرش علی سیر می کند
بر راه های عالَم ما نیز عالِم است

وقتی که خال او حجرالاسود دل است
هر مَحرمی که شهر نجف رفته مُحرم است

فرمود ضربه ای زده و ضربه ای زنید
در حیرت از عدالت او ابن ملجم است

جایی که ذوالفقار علی در غلاف نیست
عریان شدن مقابل این تیغ لازم است

تنها به تیغ ابروی او جان نداده ایم
در این قتال وعده ی دیدار مجرم است

زینت گرفت مجلس ما با علی علی
نامش همیشه مایه ی فخر مراسم است

علی اصغر یزدی

اشعار مذهبی

گلچین زیباترین اشعار به مناسبت شهادت امام علی (ع)

آخر سر تو هم زمین خوردی
تو که نامت توان زانوهاست
در نگاه ترت نشسته غروب
فصل کوچیدن پرستوهاست

سر شب یاد مادرم بودم
یاد آنروز ها و ماتم ها
تو دوباره بلند خواهی شد
کوری چشم‌ابن‌ملجم ها

کار داری صدا بزن‌من را
نتوانستی ام بخوانی نه؟؟
سعی کردی ز جا بلند شوی..
ای بمیرم نمی توانی نه؟

من به قربان چهره ی زردت
کمکت می کنم که بنشینی
آری آری پدر منم زینب
صورتم را مگر نمی بینی؟؟

فکر بی مادری ما هم باش
بخت این داغ را سیاهش کن
ای به قربان غصه ات خواهر
پدر عباس را نگاهش کن

مثل تو می شود بزرگ شود
کرده ای یک قبیله را مستش
دیشب از بین حجره می دیدم
که سپردی حسین را دستش

لابه لای کلامتان دیشب
صحبتی از بریدن سر بود؟
به گمانم دلیل گریه ی تان
کلماتی شبیه معجر بود

خوب نشنیدمت چرا گفتی؟
آتش و خیمه گاه و دامن را
چشم عباس می کند تمرین
از سر شب خجالت از من را

منتظر مانده ام‌ که خوب شوی
کمی آرامتر شود دردم
کوفه را می گذارم‌و دیگر
سوی این شهر بر نمی‌گردم

حسین واعظی

اشعار مذهبی

  چون زد ايزد خيمه هفت آسمان را

آفريد اقليم پيدا و نهان را

  آفريد آن شاهد يكتاى عالم

عالمى آيينه، حسن جاودان را

با نظام علم ربّانى رقم زد

از عنايت خوشترين نظم كيان را

ناز پنهان خواست حُسْنَش را و ليكن

عشق پيدا ساخت آن حسن نهان را

عشق چون از طلعت سلطان عالم

برگرفت آيينه روشن روان را

در ازل شاهنشه ملك ابد خواند

آيت حق، آن امام انس و جان را

   سيد سجّاد و سلطان صفا را

شاه ايمان كشور كَوْن و مكان را

قبله اهل سجود و ركن ايمان

  آن كه سبقت برد پاكان جهان را

برد گوى سبقت از خوبان عالم

آدم و نوح و خليل پاك جان را

در روانش صد فروغ از نور سبحان

در جمالش صد نشان آن بى‏نشان را

طاعت و زهد و ثناى صبح و شامش

  كرد حيران قدسى عرش آشيان را

پرتو مشكات و مصباح جمالش

  ساخت روشن كعبه و دير مغان را

نغمه سُبّوح و قُدّوس ثنايش

در نشاط آورد فوج قدسيان را

  دفتر راز و نياز بى‏مثالش

دفتر عشق است عقل نكته دان را

آن صحيفه سرّ سجّادى است كاشف

راز عشق آن امام راستان را

ز آن صحيفه آيت سجّاد بيند

ديده اهل صفا، راز نهان را

درس عشق آموخت اوراق زبورش

همچنان داود مرغ بوستان را

  بلبل خوش نغمه داود عترت

  كرد پر شور و نشاط اين گلستان را

عارفان از پرتو درس و دعايش

يافتند اسرار علم كن فكان را

باغ دلها را خوش اوراق كتابش

داد زينت همچو گل باغ جهان را

در دعا راز و نيازش عاشقانه

داد تعليم حقايق انس و جان را

چون خرامد سرو بالايش به رضوان

محو حُسْن خود كند حور جنان را

چنگ زن آن عروة الوثقاى حق را

و آن سفينه رحمت و نوح زمان را

گوهر حكمت بسى ريزد بيانش

چون گشايد بر سخن شيرين زبان را

   نور سرمد خواه از آن خورشيد ايمان

  تا زدايد ظلمت وهم و گمان را

در مناجات و دعا سوز و گدازش

  آتش افروزد به دل پير و جوان را

گريه‏ها و ناله شبهاى تارش

    شعله زد بر دل سپهر و اختران را

  چون به شام از جور چرخ كجرو آمد

نطق شه آتش به دل زد شاميان را

ناله زد يا لْيْتَ امّى لَم تَلِدْنى

سوخت ز آه آتشين خلق جهان را

كاش ويران گشت شام و خلق شومش

مى‏نديد از آل عصمت ميهمان را

شهر ياران را به ويران كرد مهمان

آن يزيد سفله واى اين ميزبان را

لعن ايزد بر ستمكاران عالم

رحمت و الطاف بى‏حد نيكوان را

تا «الهى» دولت وصل تو يابد

در قيامت، وز خطا خط امان را

شاعر: الهی قمشه ای

اشعار مذهبی

علی اکبر لطیفیان

از سکوتم صدا درست کنید
ذکر یا ربنا درست کنید

ببرید و بیاورید مرا
بلکه از من گدا درست کنید

در دلم گر بناست خانه کنید
اول این خانه را درست کنید

میشود سنگ دستتان بدهم
میشود که طلا درست کنید

هرچه میل شماست تسلیمیم
یا خرابم ویا درست کنید

فقر ما را کسی درست نکرد‌

ای کریمان شما درست کنید

شد اگر شکر، اگر نشد یک وقت‌
می‌نشینم تا درست کنید

بعد از آن که مدینه ام بردید
سفر کربلا درست کنید

از لب ما دعا نمی‌افتد
کربلا، کربلا نمی‌افتد

این قبیله هم شبیه هم اند
این کرم زاده‌ها چه با کرم اند

چه نیازی است تا بزرگ شوند
در همان کودکی مسیح دم اند

زنده ام میکنند مثل مسیح
بر تن مرده ام اگر بدمند

همه آماده‌ی بلا هستند
جاده‌های عروج پیچ و خم اند

عاشقان بیشتر پی نامند
عاشقانی که عاشقند کم اند

عاشقان در نگاه آل علی
گر اسیرند باز محترم اند

دختران قبیله‌های عرب
خادم شهربانوی عجم اند

عجمی کرده اند جانان را
آبرو داده اند ایران را‌

 

ای مناجات تا خدا رفته
عرش را تا به انتها رفته

کیسه کیسه به شانه نان برده
خانه خانه سوی گدا رفته

بی تو معراج هم کسی برود
بی وضو محضر خدا رفته

بسکه در حال سجده افتاده
رنگ پیشانی شما رفته

برکت می‌رسد غلامت اگر.
سر سجاده‌ی دعا رفته

محمل ما به گِل فرو رفته
محمل ما شکسته وا رفته

چاره‌ای کن برای ما ور نه
رمضان، آبروی ما رفته

آبرو دار پنجم شعبان
دارد از راه میرسد رمضان‌

 

ای مناجاتی سرای حسین
ذکر آمین ربنای حسین‌

 

ای تمام صحیفه ات شرح
آخرین ناله و دعای حسین

مقتل تو صحیفه ات باشد
داده‌ای شرح کربلای حسین

کاش مثل تو روضه خوان بشویم
تا اقامه کنیم عزای حسین

به زبان دعا بیان کردی
چه کشیدند بچه‌های حسین

آه تیر سه شعبه و حلق
طفل معصوم بی خطای حسین

الامان از حکایت زینب
وای از روز ماجرای حسین

چقدر کریه میکنی یعقوب
مژه ات ریخته برای حسین

بعد از آن که بدن مرتب شد
سر بنه روی بوریای حسین

روی قبرش نوشتی یا مظلوم
لک روحی فدا ابا المهموم

اشعار مذهبی

#حضرت_علی_علیه_السلام

علی دریاست!
دریا رو نمیشه ساده با سم کشت
علی رو قبل از اون محراب،یه لشکر
ابن‌ملجم‌کشت

علی قربانی کوفست، علی رو کوفه کم کم کشت
آخه کی باورش میشه، علی رو ابن ملجم کشت


#روزبه_بمانی

اشعار مذهبی

شد بر سرِ حق؛ زخم ِ عمیقی ایجاد
در مسجد کوفه دفن شد عدل و داد

شمشیر به شیرازۂ قرآن خورد و
ارکانِ هدایت به تزلزل افتاد!
#مرضیه_عاطفی

اشعار مذهبی

#حضرت_علی_علیه_السلام

بگذرانم با چه حالی این شب دلگیر را؟
اشک من لبریز کرده کاسه های شیر را

مینشینم پشت در، چشم انتظارم پا شوی
با خودم ثانیه ها را میشمارم پا شوی

پشت در وقتی زیادی مینشینی مثل من
تازه وقتی گریه دارد میکند پیشت حسن

تا کجاها میروی با این صدا جان علی؟
یاد یک کوچه نمی افتی تو را جان علی؟

مینشینم پشت در، این در چه کرده با دلت
من یقین دارم همین "در" بوده اصلا قاتلت

آه...سی سال است قلبت را زده داغی شکاف
جای این شمشیر بدتر نیست از جای غلاف

خارِ در چشم است این، اما تحمل میکنی
آه، سی سال است قنفذ را تحمل میکنی

من بمیرم که کسی مانند تو تنها نشد
راستی پیدا شد آخر گوشواره یا نشد؟

#مسعود_یوسف_پور

اشعار مذهبی

با تو چه کرده ضربه آن تیغ زهردار
مانند فاطمه تنت از کار مانده است

آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است

آرام تر نفس بکش آرام تر بگو
چندین نفس به لحظه دیدار مانده است

از آن زمان که شاخه یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است

سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دست و گردنت انگار مانده است

از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است

#محسن_عرب_خالقی🌱

اشعار مذهبی

#حضرت_علی_علیه_السلام

از بدر و از خیبر علی را می شناسند
یاران پیغمبر علی را می شناسند

زنجیر آوردند تا بیعت بگیرند
عمری ست این لشگر علی را می شناسند

غربت ببین با او چه کرده، دشمنانش
از دوستان بهتر علی را می شناسند

طوری که حتی چاه های خشک کوفه
از چشم های تر علی را می شناسند

روی علی زرد است، آیا روسیاهان
امروز در بستر علی را می شناسند؟

تشخیص آسان نیست، این ها یا یتیم اند
یا از شکاف سر علی را می شناسند..

#محمد_حسین_ملکیان