🎯 توصیف نکنید؛ تصویرسازی کنید
در نوشتن داستان از توصیف مستقیم فاصله بگیرید و به توصیف غیرمستقیم و در عین حال عینی بپردازید. این کار باعث میشود تا داستانتان بجای توصیفی بودن، تصویری باشد:
«خانهٔ بالای تپه، خانه قشنگی است» در این جمله ما معنی خانه را میدانیم اما «قشنگ» یک وصف عینی نیست. خواننده با آنکه معنای «قشنگ» را میداند؛ تصویری ندارد. منظور از قشنگی را دقیقا بیان کنید. «خانهٔ قشنگ» یعنی چه جور خانهای؟ اگر نویسنده به جای این جمله، چگونگی قشنگ را بگوید، به داستانی بودن نزدیکتر است.
به جمله زیر دقت کنید:
«بالای تپه، خانهای بود به شکل قلعههای قدیمی که با سنگ سفید ساخته شده بود.»
میتوانید آن را کاملتر هم بکنید: «صبح ها وقتی آفتاب میزد، می درخشید.» یا «از بالای تپهٔ سرسبز و بلند مثل تاج محل بنظر میرسید.»
باید هر چیز را طوری تصویر کنید تا از بقیه چیزهای جهان، متمایز و جدا شود و چاره کار این است که به اندکی از «وجه متمایز و خاص» اکتفا کنید.
آیا از میان داستان هایی که خواندهاید، صحنهای هست که مدتها در یادتان مانده باشد؟ معمولا صحنههای پویا که وجوه متمایز جالبی دارند و محل موقعیتها و ماجراها و کشمکشهای جذاب واقع میشوند، تا مدتها در حافظه خواننده میمانند و گاهی یکباره مانند خاطرهای خوش، یادآوری میشوند. ماندگاری بسیاری از داستانها به خاطر تصویر سازی قدرتمند آن است.