عاشقانه های من
تو عاشق چیزهای کوچیک در کسی میشی
مثل صدای خنده هاش یا فرم لبخند زدنش
تو عاشق چیزهای کوچیک در کسی میشی
مثل صدای خنده هاش یا فرم لبخند زدنش
تو عاشق چیزهای کوچیک توی کسی میشی
مثل صدای خنده هاش یا فرم لبخند زدنش
می خواستم بهت بگم چقدر پریشونم
دیدم خود خواهیه، دیدم نمی تونم
تحمل می کنم بی تو به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی
و اگر کسی را دوست دارید،
تاریکی او را نیز دوست داشته باشید،
نه فقط نور او را...
و عشق؛
لبخندِ توست؛
از فرسنگها دورتر؛
آنگاه که نگاهت،
فاصله ها را در گوشم نجوا می کرد!
و من تو را خواستم .
حتی با همین فاصله های بینمان...
اونجا که شاعر میگه:
چه شعر ها که بدهکارِ چشم هایِ تو ام..
اونجا که شاملو میگه:
قلب من به این امید میتپه که تو هستی....
تو را میخواهم برای پنجاه سالگی
شصت سالگی، هفتاد سالگی...
تو را میخواهم برای تنهایی
تو را میخواهم وقتی باران است
برای صبح، برای ظهر، برای شب، برای همهی عمر....
همیشگی باش ، خب ؟
یک مشترک در دسترس …
یکی که توی هر مناسبت کنارم باشد ...
که زود به زود دلش برایم تنگ شود …
زیاد اهل عاشقی نباش !
از رمانتیک بازی سر در نیاور !
فقط یک " نفر اولی " بمان ...
گاهی دنیا را به هم بریز برای آرامشم ...
همانی شو که فهمیدن دوست داشتن هایش ، خیلی بلد بودن نخواهد
یکی که آمده ، بماند
یکی که آمده ، نرود
شما بهش میگید “دوستت دارم” ولی غسـ.ـان کنفانی میگه:
“تو اما وارد رگ هایم شدی،
و همه چیز تمام شد..
و خیلی سخت است بخواهم از تو شـ.ـفا یابم!”
همینقدر قشنگ و مبـ.ـتلا..
منم زیبا