زیباترین
در نهایت تنها کسی که میخواهم دل به دلش بدهم تویی
تو تغییر نور را در آسمان تماشا میکنی
من چشمهای تو را
تو زیبا ترین نگاه جهان و هستی من هستی
در نهایت تنها کسی که میخواهم دل به دلش بدهم تویی
تو تغییر نور را در آسمان تماشا میکنی
من چشمهای تو را
تو زیبا ترین نگاه جهان و هستی من هستی
اندک آدمای واقعی
زندگیمون رو دودستی بچسبیم
نذاریم برن
پرسیدی عشق چیست؟
برایت نوشتم عشق، عصیان است؛ عصیانی علیه اندوه.
وقتی عاشق میشویم، با اینکه میدانیم فراق و جدایی از راه خواهد رسید، اما بدان بیتوجهیم؛ یک فریب خودخواستهٔ تلخ و شیرین. یک شوق ناگزیر، همانند آن لحظههای شیرین کودکی، که پس از کُشتی گرفتن با پدر و فریاد پیروزی بر او، با اینکه میدانستیم این بُرد واقعی نیست و پدر بهخاطر ما خودش را زمین زده است، اما پیروزی را باور میکردیم؛ هرچند خیال بود، اما این برایمان خوشایندتر بود.
عصیانِ عشق نیز از همین جنس است؛ از جنس خیال؛ خیالِ خوشِ غلبه بر اندوهِ تنهایی و تناهی.
عصیان که ناشی از قدرت نیست؛ منشا عصیان ضعف است؛ ضعف در برابر موضعِ قدرت. عشق، پیروزی دائمی بر این اندوه نیست؛ عشق دهانکجی به زندگیِ مملو از رنج است. دهانکجی بر سیستم ناعادلانهی زندگیست. اما عزیز من با این وجود اگر دهانمان را کج نکنیم چه کنیم؟
منم زیبا