نکات داستان‌نویسی و نویسندگی

🎯 توصیف‌ نکنید؛ تصویرسازی کنید

در نوشتن داستان از توصیف مستقیم فاصله بگیرید و‌ به توصیف غیرمستقیم و در عین حال عینی بپردازید. این کار باعث می‌شود تا داستان‌تان بجای توصیفی بودن، تصویری باشد:

«خانهٔ بالای تپه، خانه قشنگی است» در این جمله ما معنی خانه را می‌دانیم اما «قشنگ» یک وصف عینی نیست. خواننده با آنکه معنای «قشنگ» را می‌داند؛ تصویری ندارد. منظور از قشنگی را دقیقا بیان کنید. «خانهٔ قشنگ» یعنی چه جور خانه‌ای؟ اگر نویسنده به جای این جمله، چگونگی قشنگ را بگوید، به داستانی بودن نزدیک‌تر است.

به جمله زیر دقت کنید:

«بالای تپه، خانه‌ای بود به شکل قلعه‌های قدیمی که با سنگ سفید ساخته شده بود.»

می‌توانید آن را کامل‌تر هم بکنید: «صبح ها وقتی آفتاب می‌زد، می درخشید.» یا «از بالای تپهٔ سرسبز و بلند مثل تاج محل بنظر می‌رسید.»

باید هر چیز را طوری تصویر کنید تا از بقیه چیزهای جهان، متمایز و جدا شود و چاره کار این است که به اندکی از «وجه متمایز و خاص» اکتفا کنید.

آیا از میان داستان هایی که خوانده‌اید، صحنه‌ای هست که مدتها در یادتان مانده باشد؟ معمولا صحنه‌های پویا که وجوه متمایز جالبی دارند و محل موقعیت‌ها و ماجراها و کشمکش‌های جذاب واقع می‌شوند، تا مدتها در حافظه خواننده می‌مانند و گاهی یکباره مانند خاطره‌ای خوش، یادآوری می‌شوند. ماندگاری بسیاری از داستان‌ها به خاطر تصویر سازی قدرتمند آن است.

زندگی نامه

🎯 رمان‌نویسی علیٰ‌رغم فلج کامل

ژان دومینیک بوبی، نویسندۀ فرانسوی، به طور کامل فلج بود و تنها با پلک‌زدن با اطرافیان ارتباط می‌گرفت.

او تنها کتابی با عنوان «پیله و پروانه» منتشر کرد که تبدیل به یکی از پرفروشترین کتاب‌های زمان خود شد.

🎯 ژان دومینیک بوبی در کتاب پیله و پروانه، سرگذشت واقعی خود را پس از حمله‌ی مغزی و فلج‌شدن و ابتلا به سندرم «لاکد»، روایت می‌کند. این کتاب سرشار از لحظات انسانی و زیبایی است که می‌تواند باور ما را نسبت به توانایی انسان در رویارویی با مشکلات تغییر دهد.

ژان دومینیک بوبی سردبیر مجله‌ی ال در فرانسه بود و در روزنامه، جستار‌نویس بود که پس از یک حمله‌‌ی شدید مغزی دچار فلج کامل شد. او توانایی حرف‌زدن نداشت و فقط می‌توانست پلک‌هایش را حرکت بدهد. دومینیک بوبی تمام کتاب پیله و پروانه

The diving bell and the butterfly

را به‌همین‌شیوه و تنها با استفاده از حرکت پلک چشمش دیکته کرده است.

اسماعیل دولابی

برای آشنایی بیشتر با این شیخ بزرگ مطلبی درباره زندگینامه وی از وبلاگ در راه سلوک منتقل کرده ایم که شما خواننده گرامی را دعوت به مطالعه آن می کنیم.

آن عارف بزرگ در اشاره اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین می فرمود :

در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم . در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم ؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت ، با ماندنم در نجف موافق نبود . در حرم امیرالمؤمنین (ع) به حضرت التماس می کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه ام را به ضریح حضرت فشار می دادم و می مالیدم که موهای سینه ام کنده و تمام سینه ام زخم شده بود .

حالم به گونه ای بود که احتمال نمی دادم به ایران برگردم . به خود می گفتم یا در نجف می مانم و مشغول تحصیل می شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان می دهم . می میرم . با علماء نجف هم که مشکلم را درمیان گذاشتم تا مجوزی برای ماندم در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و ... برای کمک به او به ایران بازگردی . در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علماء مرا به خواسته ام رساند . تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم . در حرم حضرت اباعبدالله (ع) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند ، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم .

در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند . آنها را به اتاق راهنمائی کردم و خودم برای آوردن وسائل پذیرائی رفتم . وقتی داشتم به اتاق بر می گشتم جلوی در اتاق پرده ها کنار رفت و حالت مکاشفه ای به من دست داد و در حالیکه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم . دیدم بالای سر ضریح امام حسین (ع) هستم و به من حالی کردند که آنچه را می خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر . آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال خلسه است . از همان جا شروع شد . آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله(ع) بود و اشخاصی که به آنجا می آمدند بی آنکه لازم باشد کسی ذکر مصییبت بکند می گریستند . در اثر عنایات حضرت ابا عبدالله(ع) کار به گونه ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقا جان ، مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی ، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم ، با علاقه خودشان به آنجا می آمدند . بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند .

اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود . همراه او بودم تا اینکه مرحوم شد . وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم بردیم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی آمد و بر او نماز خواند . من هم که دیدم شیخ هم بر عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ تر است ، جذب او شدم ، به گونه ای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم . خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمد تقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی داد . من هم که او را قشنگ تر دیدم از آن پس همراه وی بودم . در همین ایام با آیت الله شاه آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم . تا اینکه بالاخره به نفر چهارم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی که اهل طریق بود برخوردم . او با سایرین متفاوت بود . چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جائی از عالم است . او دین ندارد و در وادی توحید به سر می برد . یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت (ع) در آن میله نور قابل وصول است . اول اهل عبادت ، مسجد رفتن ، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم . بعد اهل توسل به اهل بیت علیهم السلام و گریه و عزاداری و اقامه مجالس ذکر اهل بیت(ع) شدم .

تا اینکه در پایان به این شخص برخوردم به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم . خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد ؛ ولی کاری کرد که هیچ جا متوقف نشدم ، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم . در طول این دوران همیشه یکه شناس بودم و به هر کس که دل می دادم خودم و زندگی و خانواده ام را قربانی او می کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می داد و من که وی را بالاتر از قبلی می دیدم از آن پس دور او می گشتم . به هر تقدیر همه عنایاتی که به من شد از برکات امام حسین(ع) بود . از راه سایر ائمه هم می توان به مقصد رسید ، ولی راه امام حسین (ع) خیلی سریع انسان را به نتیجه می رساند . جون کشتی امام حسین(ع) در آسمان های غیب خیلی سریع راه می رود ، و هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند ، خیلی زود به مقصد می رسد .

بیشترین اهتمام آن عارفان گرانمایه در پرورش و رشد اخلاقی علاقمندان ، متوجه ایجاد تحول در نگرش آنها به هستی و زندگی ، به گونه ای که همه چیز را از منظر توحیدی و از مآی جمال الهی بنگرند و منعطف نمودن عشق و محبت آنان و متمرکز نمودن توجهشان به خدا و اولیای الهی ، به گونه ای که از هر چه جز این ، چه دنیوی و چه اخروی ، فارق گردند ، و نیز ایجاد حسن ظن و اعتماد به خدا و اولیای الهی ، و حاکم ساختن روحیه تسلیم و رضا بر انان بود . در محضر آن بزرگوار چنان روح رجاء و امیدواری به فضل الهی موج می زد که هر نومید و مایوس از نجات و فلاح را شور و نیرو می بخشید و به وادی کمال رهنمون و در طریق وصال رهسپار می ساخت

عارفان

آشنایی با عارف زنده، شیخ اسماعیل دولابی

عارف گرانقدر مرحوم حاج شیخ محمد اسماعیل خان احمد دولابی معروف به حاج اسماعیل دولابی متولد سال ۱۲۸۲ شمسی و درگذشته ۱۳۸۱ عارفی بزرگ و عاشق محبت و زیبائی بود. وی در جلساتی که سال‌ها در تهران برگزار می‌کرد به بیان مفاهیم عرفانی به روش تخاطب دو سویه (با مخاطب) می پرداخت. شیخ در آرامگاه کریمه اهل بیت (ع) حضرت فاطمه معصومه (س) در قم به خاک سپرده شد.

شیخ محمداسماعیل دولابی در روستای دولاب از توابع تهران زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال به صورت آزاد به دانش‌آموزی در جلسات علمای دینی معاصر مانند آیت‌الله سید محمد شریف شیرازی (ره)، آیت‌الله شاه‌آبادی (ره)، آیت‌الله تقی بافقی (ره)، شیخ غلامعلی قمی (ره) و شیخ محمدجواد انصاری (ره) پرداخت.

شیخ محمداسماعیل دولابی در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیل‌کرده در جلسات هفتگی وعظ او بود

شاعران جهان

آلفرد تنیسون

 

آلفرد تنیسون
Alfred Lord Tennyson 1869.jpg

آلفرد تنیسون سال ۱۸۶۹

زادروز۶ اوت ۱۸۰۹
، سامرسبای، لینکلن‌شر
درگذشت۶ اکتبر ۱۸۹۲ (۸۳ سال)
، ساسکس
دانش‌آموختهٔدانشگاه کمبریج
پیشهشاعر
تأثیرگذارانویلیام شکسپیر، جفری چاوسر، جان میلتون، جان کیتس، آرتور هنری هالم
لقبملک الشعرای بریتانیا
دورهعصر ویکتوریا
همسرامیلی سلوود (۱۸۹۲–۱۸۵۰)
فرزندانهالام، لیونل

آلفرد لرد تنیسون (به انگلیسی: Alfred Lord Tennyson) (زاده ۶ اوت ۱۸۰۹ - درگذشته ۶ اکتبر ۱۸۹۲) ملک‌الشعرای بریتانیا در عصر ویکتوریا و یکی از محبوبترین شاعران تاریخ بریتانیاست.

زندگی‌نامه

تنیسون در ۶ اوت ۱۸۰۹ در سامرسبای، لینکلن‌شر انگلستان متولد شد.[۱] او در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط خاندان تنیسون به دنیا آمد، ولی گویا تبار اشراف‌زادگی هم داشته که جزئیات آن معلوم نیست. آلفرد سومین فرزند خانواده بود. پدر او کشیش بود. آلفرد در سال ۱۸۲۷ وارد دانشگاه کمبریج شد.

او در کمبریج با آرتور هنری هالم (۱۸۱۱–۱۸۳۳) که او نیز شاعر بود، ملاقات کرده بود و با او رابطهٔ عاطفی عمیقی پیدا کرد. این دو زمانی بسیار را به مقال‌های فلسفی و سرودن شعر گذراندند و فرانسه جنوبی، پیرنه، و آلمان را با هم گشتند.[۲]

آلفرد امیلی سل وود را که بعدها دلباخته او شد و تنها عشق او محسوب شد در همین سال ملاقات کرد. این آشنایی توسط آلفرد هالم صورت گرفت همچنین امیلی، خواهر آلفرد و آرتور نامزدی خود را اعلام کردند.

خبر درگذشت هالم در اول اکتبر ۱۸۳۳ به تنیسون رسید. در این زمان تنیسون به همراه مادرش و نه تا از ده تا خواهر و برادرش در مسکنی کوچک در سامرسبای لینکلن‌شر می‌زیست. پس از مرگ پدرش در سال ۱۸۳۱، تنیسون مجبور شده بود به خانه بازگردد تا معاش خانواده‌اش را بر دوش کشد. در این دوران آشنایان بیش‌ازپیش نگران حال جسمی و روحی او بودند. درآمد خانواده اندک بود و سه تا از برادرانش هم به بیماری‌های روانی ابتلا داشتند. بااین‌همه وضع تنیسون اندکی رو به بهبود بود — داشت به وظایف زندگی خانگیش عادت می‌کرد، مجدداً با دوستانش رابطه‌ای برقرار کرده بود، و کتابی از اشعارش را در سال ۱۸۳۲ به چاپ رسانده بود — که خبر درگذشت هالم را به او رساندند. امیلیا، خواهر تنیسون که نامزد هالم بود نیز در این اندوه با او شریک بود.[۳] سراغ مرگ هالم را در بسیاری از اشعار تنیسون می‌توان گرفت، از جمله اولیس و به یادبود آ.ه.ه.، یکی از ناب‌ترین آثارش که در سال ۱۸۳۳ کار را بر روی آن آغاز کرد و هفده سال بعد به پایان رساند.[۴]

در سال ۱۸۳۹، آلفرد و امیلی به‌طور رسمی نامزدی خود را اعلام کردند و در سال ۱۸۴۰ به‌طور رسمی از هم جدا شدند. عامل اصلی در جدایی آلفرد و امیلی که بسیار دلباخته هم بودند پدر امیلی بود. درنهایت در ژوئن ۱۸۵۰ آلفرد و امیلی با هم ازدواج کردند. در ۱۱ اوت ۱۸۵۲، هالم تنیسون، فرزند اول آلفرد متولد شد و بعد از او لیونل تنیسون در ۱۶ مارس ۱۸۵۴ به دنیا آمد.

پس از آنکه ویلیام وردزورث در گذشت، دربار بریتانیا به ملک الشعرایی جدید نیاز داشت. این شغل ابتدا به ساموئل راجرز ۸۷ ساله پیشنهاد شد که او آن را رد کرد. در سال ۱۸۸۴ ملکه ویکتوریا به‌طور رسمی به او لقب لرد تنیسون را داد.

آلفرد تنیسون در ۶ اکتبر ۱۸۹۲ در کنار همسر و فرزندانش بر اثر نقرس در گذشت.

آثار

  • لاکسلی هال
  • اولیس (شعر)
  • شاهزاده خانم (شاهدخت)
  • به یاد آ…
  • مائود
  • آنوخ آردن
  • هارولد
  • منظومه‌های شاه
  • بکت
  • بانوی شالوت

نویسندگان ایرانی

قاسم هاشمی‌نژاد

 

قاسم هاشمی‌نژاد
زادروز۱۳۱۹ خورشیدی
آمل
درگذشت۱۳ فروردین ۱۳۹۵ (۷۶ سالگی)
محل زندگیتهران[۱]
ملیتایران ایران
پیشهداستان‌نویس، منتقد ادبی، عرفان‌پژوه

قاسم هاشمی‌نژاد (زادهٔ ۱۳۱۹ در آمل – درگذشتهٔ ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ در تهران) نویسنده، روزنامه‌نگار، مصحح و مترجم ایرانی بود. او در دههٔ ۱۳۴۰ در روزنامهٔ آیندگان نقد ادبی می‌نوشت و در سال ۱۳۵۸ یکی از بهترین رمان‌های پلیسی ایران را با نام فیل در تاریکی نوشت[۲] که مشهورترین اثر وی نیز به‌شمار می‌رود.

منوچهر آتشی دربارهٔ او گفته‌است شعرهای هاشمی‌نژاد، از نخستین سطرها، جای او را در میان شاعران خطه «شعر ناب» باز می‌نماید. شعرهایی که بیان و زبان در آنها، سرشار از تراوندگی و تازگی است، جز اینکه این خصلت، وجه مشترک همه شاعران این خطه است؛ وجه اشتراکی که هویت اینگونه شعر را- هم تعیین می‌کند و هم در معرض تردید قرار می‌دهد- یک بار دیگر هم این حرف را زده‌ام: همه شاعران این راه، زبانی مشابه دارند، هر چند همه‌شان در کار خود صمیمی باشند. آنچه در شعرهای هاشمی‌نژاد (چنان‌که در شعرهای کریم‌پور و علی‌پور و…) جلب توجه می‌کنند پرش و پرواز ذهنی اوست در دستیابی به افق‌ها و نگاه‌های تازه. این توفیق، هرگاه با حلول شاعر در کلام خود همزمان و همگام شود و شعرش را در جای معین- در کنار شعرهای دیگر و نه آمیخته با آنها- قرار دهد و هویتش را فریاد زند، کارساز افتاده‌است.

محتویات

زندگی‌نامه

قاسم هاشمی‌نژاد در سال ۱۳۱۹ زاده شد.[۳] مادربزرگ وی خیرالنساء هاشمی‌نژاد زنی بود روستایی از شهر آمل استان مازندران که قاسم هاشمی‌نژاد زندگی وی را در پوششی رازآمیز در داستان «خیرالنساء (۱۲۷۰–۱۳۶۷): یک سرگذشت» خود نوشته‌است.[۴]
وی از دراویش نعمت‌اللهی گنابادی بود و مورد لطف بزرگان این سلسله قرار داشت.[۵] او در ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ شمسی، بر اثر عفونت ریه و سرطان در تهران درگذشت.[۶]

فعالیت‌های ادبی

نقد ادبی

هاشمی‌نژاد از کسانی بود که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، خود دست به قلم داشت و رمان و داستان می‌نوشت، اما در نقدنویسی هم قریحهٔ خود را نشان داد. او برای مدتی کوتاه در دههٔ ۱۳۴۰[۷] و در سال ۱۳۵۱ در روزنامهٔ آیندگان[۸] نقدهای ادبی روشنگرانه‌ای می‌نوشت و در صفحه‌ای با عنوان «عیارسنجی کتاب» به تحلیل محتوا و ساختار آثار داستانی می‌پرداخت.[۹] نقدهایی که او بر آثار هوشنگ گلشیری نوشت، موجب شد که آن آثار شهرت فراوانی پیدا کنند. هاشمی‌نژاد و شمیم بهار و جوان بااستعداد دیگری به نام حسین رازی، منتقدانی بودند که هم در زمینهٔ نقد ادبی و هم نقد سینمایی و زمینه‌های دیگر خوش درخشیدند و آثار قابل‌ملاحظه‌ای نوشتند، اما زود از صحنهٔ ادبی خارج شدند و با وجود امکانات زیاد، کتابی از مجموعه آثار خود منتشر نکردند.[۱۰]

گفتگوهای هاشمی‌نژاد با نویسندگانی چون ابراهیم گلستان و هوشنگ گلشیری که سال‌ها پیش انجام شده، هنوز از بهترین گفتگوهایی‌ست که از این نویسندگان منتشر شده‌است.[۱۱]

داستان

رمان فیل در تاریکی هاشمی‌نژاد، رمانی است که بسیاری از منتقدان آن را از بهترین آثار داستانی ایرانی در ژانر پلیسی دانسته‌اند.[۱۲] یکی از نکات مهم این رمان، خلق لهجه‌های مختلف در زبان فارسی است که در ادبیات فارسی بی‌سابقه بود و بتوان در کنار فارسی شکر است محمدعلی جمال‌زاده به عنوان آثار موفق در این زمینه از آن نام برد.[۱۳] نعمت حقیقی از این رمان فیلمی ساخت با بازی فرامرز قریبیان که این فیلم هیچ‌گاه به پایان نرسید.[۱۴]

نثر هاشمی‌نژاد نثری است حساب‌شده که آرایه‌های کهنه‌نما سنگینش نکرده‌است.[۱۵]

عرفان

عرفان و تصوف از دیگر حوزه‌هایی‌ست که هاشمی‌نژاد در کنار نقد و ترجمه و قصه‌نویسی به آن پرداخته‌است. از کتاب‌های او در این زمینه می‌توان از سیبی و دو آینه نام برد که کتابی‌ست «در مقامات و مناقب عارفان فرهمند». هاشمی‌نژاد در این کتاب به زندگی، آثار و عقاید عارفان بزرگ پرداخته‌است و در چهار بخشِ سرنگاشت، روایت‌ها، کمینه‌ها و گزیده‌گویی‌ها، هریک از این عارفان نام‌آشنا را به خوانندهٔ علاقه‌مند به حوزهٔ عرفان معرفی کرده‌است. حسین منصور حلاج، بایزید بسطامی، ابراهیم ادهم، رابعه ادویه، ابوسعید ابی‌الخیر و ابوبکر بلخی از جمله عارفانی‌اند که در این کتاب به معرفی زندگی، افکار و آثارشان پرداخته شده‌است.[۱۶]

آثار

تألیف

داستانی

کودکان

شعر

تصحیح و نقد

ترجمه

مشاهیر

پرویز بهرام

 

  

پرویز بهرام
پرویز بهرام.jpg
پرویز بهرام در مراسم تجلیل از چهار دوبلور پیشکسوت صدا و سیما، تیر ۱۳۹۲
زمینه فعالیتتئاتر و تلویزیون
تولد۴ مرداد ۱۳۱۲
تهران
مرگ۶ خرداد ۱۳۹۸ (۸۵ سال)
تهران
ملیتایرانی
پیشهبازیگر تئاتر، صداپیشه، وکیل دادگستری
سال‌های فعالیت۱۳۲۴–۱۳۹۸
صفحه در وب‌گاه IMDb
صفحه در وب‌گاه سوره
[نمایش]جوایز

پرویز بهرام (زادهٔ ۴ مرداد ۱۳۱۲ در تهران – درگذشتهٔ ۶ خرداد ۱۳۹۸ در تهران) بازیگر تئاتر، مدیر دوبلاژ و صداپیشهٔ اهل ایران بود.

  
 

 

محتویات

زندگی

پرویز بهرام دانش‌آموختهٔ کارشناسی حقوق قضایی و سال‌ها وکیل رسمی دادگستری بود.[۲] او کار دوبله را از اواخر دهه بیست از طریق ملاقاتی که با لطیف‌پور و جعفر والی که از دوستان وی بودند و حضور در دوبلهٔ فیلم ایتالیایی هنرپیشه شروع‌کرد. صدای او از جمله صداهای ماندگار دوبلهٔ ایران بود و یکی از ماندگارترین صداهای او در مستند «جادهٔ ابریشم» آشنای گوش‌های ایرانیان است. وی کار دوبله را با رضایی و لطیف‌پور آغاز کرد.[۳]

در همان ابتدای کار با رضایی در اواخر دهه بیست به رل گویی نقش‌های اول فیلم‌ها اشتغال داشت. همچنین در آزمون دوبله در ایتالیا موفق بود که به دلایل خانوادگی از رفتن به ایتالیا صرف نظر کرد. در دوبله فیلم اتللو اثر با بازی سرگئی باندارچوک که توسط هوشنگ لطیف‌پور در اوایل دهه ۳۰ انجام شد با ارسال تست صدا از چندین گوینده به مسکو صدای پرویز بهرام توسط کارگردان فیلم و همچنین شخص سرگئی باندارچوک برای این نقش (اتللو) انتخاب شد.[۳]

پرویز بهرام که سال‌ها به صورت عام‌المنفعه به شغل وکالت اشتغال داشته در مورد انتخاب این شغل گفته‌است که وکالت را به دلیل هنر دراماتیکی که در نفس وکالت وجود داشت انتخاب کرده، زیرا که یک وکیل باید بیان خوبی داشته باشد. حرفه هنرپیشگی و بیان خوب بخشی از کار وکالت است.[۳]

پرویز بهرام اهل هنر بودن (شناخت هنر) و برخورداری از مطالعات هنری را در کنار شناخت موسیقی، بازیگری، کارگردانی و فیلم از مشخصات یک مدیر دوبلاژ شایسته و ممتاز می‌دانست و چیدمان درست گویندگان را هنر بزرگ یک مدیر دوبلاژ می‌دانست. داشتن ترجمه‌های خوب و در واقع مترجمین هر چه بهتر و باسوادتر و رعایت حقوق مادی و معنوی گویندگان فیلم‌ها و مدیران دوبلاژ از مواردی است که پرویز بهرام برای موفقیت دوبله در آینده توصیه می‌کرد.[۳]

درگذشت

پرویز بهرام که از سال ۱۳۹۳ درگیر بیماری سرطان بود،[۴] ساعت ۸ صبح روز ۶ خرداد ۱۳۹۸ در منزل خود در تهران درگذشت.[۵]

عرصه دوبله

برخی از آثار گوینده:[۶][۳]

فیلم‌های خارجی
نقشبازیگرفیلمنکات
هری لایماورسن ولزمرد سوم 
کشیش (پدر مقدس)چارلز بیکفوردآوای برنادتمدیر دوبلاژ: احمد رسول زاده
اتللوسرگی پاندارچوکاتللودوبله اول

مدیر دوبلاژ: هوشنگ لطیف پور دوبله شده در استودیو ایران فیلم

کاپیتان فیرفاکس ورپیتر اوستینوفبیلی باد 
بروتوسجیمز میسونژولیوس سزار 
 فردریک مارچبینوایان 
 رابرت تیلوردلاوران (شوالیه‌های) میزگرد 
 لارنس اولیویهبازرسمدیر دوبلاژ: ناصر طهماسب
روبس پیر دانتون 
 ایو مونتانانتخاب اسلحه 

سایر آثار

ساخت مستند از زندگی پرویز بهرام

  • فیلم مستندی به نام «راوی جاده ابریشم» از زندگی ایشان به مدت زمان ۵۰ دقیقه، توسط بابک مینایی مستندساز ایرانی، کارگردانی و تهیه شده‌است که پرتره‌ای از زندگی شخصی و ارتباطات و فعالیت‌های هنری این پیشکسوت عرصه دوبلاژ ایران، به‌شمار می‌رود.

موسیقی دانان جهانی

موریس ژار

 

  

موریس ژار
Maurice Jarre.jpg
اطلاعات
تولد۱۳ سپتامبر ۱۹۲۴
لیون، فرانسه
مرگ۲۹ مارس ۲۰۰۹ (۸۴ سال)
لس‌آنجلس، کالیفرنیا
سال‌های فعالیت۱۹۵۸–۲۰۰۱

موریس ژار (به فرانسوی: Maurice-Alexis Jarre) (زاده ۱۳ سپتامبر ۱۹۲۴- درگذشته ۲۹ مارس ۲۰۰۹) آهنگ‌ساز و رهبر ارکستر فرانسوی بود. وی برنده سه جایزه اسکار در بخش بهترین موسیقی فیلم شده‌است

محتویات

زندگی‌نامه

این آهنگساز فرانسوی در سال ۱۹۵۲ نخستین موسیقی فیلم را برای ژرژ فرانجی برای فیلم کوتاه «هتل معلولان» ساخت. موریس ژار در دهه شصت میلادی در آمریکا اقامت گزید. او به‌عنوان یکی از آهنگسازان مشهور هالیوود شناخته می‌شود. اگرچه او برای چندین کنسرت آهنگ ساخته‌است ولی شهرت بیشتر او بخاطر موسیقی فیلم‌های موفقی چون لورنس عربستان (۱۹۶۲)، دکتر ژیواگو (۱۹۶۵)، گذرگاهی به هند (۱۹۸۴) می‌باشد، که هر سه برنده جایزه اسکار شده‌اند. از دیگر آثار مشهور او موسیقی فیلم‌های رسالت و عمر مختار (۱۹۸۱) می‌باشند. وی بیش از صد و پنجاه موسیقی فیلم برای کارگردانان مشهوری مانند جان فرانکن هایمر، آلفرد هیچکاک، جان هیوستون، دیوید لین، لوچینو ویسکونتی و پیتر ویر ساخت.[۱] وی پدر ژان میشل ژار آهنگساز معروف سبک الکترونیک است. وی در سال ۲۰۰۶ و در پنجاهمین سال فعالیت خود کنسرتی را با پسر خود ژان میشل ژار در شهر مادری خود لیون فرانسه برگزار کرد و در آن مشهورترین آهنگ‌های خود را نواخت. ژار در ۲۹ مارس ۲۰۰۹ بر اثر بیماری سرطان در لس آنجلس درگذشت.[۲]

بخشی از فیلمشناسی

سالعنوانیادداشت
۱۹۵۸Head Against the Wall 
۱۹۵۹چشمان بدون صورت 
۱۹۶۰Crack in the Mirror 
۱۹۶۲لورنس عربستانجایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم
نامزدی - جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
طولانی‌ترین روز 
۱۹۶۳یکشنبه‌ها و سیبلنامزدی - جایزه اسکار برای بهترین موسیقی، Scoring of Music, اقتباس یا Treatment
ژودکس (فیلم ۱۹۶۳) 
A King Without Distraction 
۱۹۶۴اسب کهر را بنگر 
ترن 
۱۹۶۵گردآورنده 
دکتر ژیواگوجایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم
جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
جایزه گرمی برای بهترین Score Soundtrack Album برای یک فیلم سینمایی، تلویزیونی یا دیگر رسانه‌های تصویری (۱۹۶۷)
۱۹۶۶Is Paris Burning?نامزدی - جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
گامبی 
جایزه بزرگ 
حرفه‌ای‌ها 
۱۹۶۷The Night of the Generals 
۱۹۶۸باربارلا 
Villa Rides 
5 Card Stud 
تعمیرکار 
ایزادورا 
۱۹۶۹دریانورد استثنایی 
توپاز 
The Damned 
۱۹۷۰The Only Game in Town 
El Condor 
دختر رایان 
۱۹۷۱Plaza Suite 
آفتاب سرخ 
۱۹۷۲پاپ ژوان (فیلم ۱۹۷۲) 
زندگی و روزگار قاضی روی بیننامزدی - جایزه اسکار بهترین ترانه ("Marmalade, Molasses & Honey")
The Effect of Gamma Rays on Man-in-the-Moon Marigolds 
۱۹۷۳چهارشنبه خاکستر
مأمور مکینتاش 
۱۹۷۴The Island at the Top of the World 
آرزوهای بزرگ 
۱۹۷۵The Man Who Would Be Kingنامزدی - جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
Mandingo 
Posse 
۱۹۷۶Shout at the Devil 
آخرین سرمایه‌دار بزرگ 
۱۹۷۷رسالتنامزدی - جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم
Jesus of Nazareth 
شاهزاده و گدا (فیلم ۱۹۷۷) 
March or Die 
۱۹۷۹The Magician of Lublin 
طبل حلبی 
Winter Kills 
۱۹۸۰The Last Flight of Noah's Ark 
The Black Marble 
Shōgun 
رستاخیز 
۱۹۸۱عمر مختار 
شیپور خاموشی (فیلم) 
۱۹۸۲فایرفاکس 
Young Doctors in Love 
سال زندگی خطرناک 
۱۹۸۴گذرگاهی به هندجایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم
جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
Dreamscape 
Top Secret! 
۱۹۸۵شاهدنامزدی - جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم
نامزدی - جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
مکس دیوانه: فراتر از طوفان 
Enemy Mine 
۱۹۸۶ساحل پشهجایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
Tai-Pan 
Solarbabies 
۱۹۸۷هیچ راهی وجود ندارد (فیلم ۱۹۸۷) 
جذابیت مرگبار 
Gaby: A True Story 
۱۹۸۸
گوریل‌ها در مهجایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
نامزدی - جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم
۱۹۸۹یحتمل 
انجمن شاعران مردهجایزه بفتای بهترین موسیقی فیلم
Prancer 
۱۹۹۰روحنامزدی - جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم
نردبان یعقوب 
Almost an Angel 
Solar Crisis 
۱۹۹۱Only the Lonely 
Fires Within 
۱۹۹۲School Ties 
۱۹۹۳بی‌باک 
آقای جونز (فیلم ۱۹۹۳) 
۱۹۹۴The River WildUnused music for the main title sequence, ژار توسط جری گلدسمیت جایزیگن شد
۱۹۹۵A Walk in the Cloudsجایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
۱۹۹۶The Sunchaser 
۱۹۹۹نور سفیدنامزدی - جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی
۲۰۰۰خواب آفریقا رو دیدم 
۲۰۰۱UprisingTelevision film

موسیقی دانان جهانی

ژان میشل ژار

 

ژان میشل ژار
Jean Michel Jarre B10-2016.jpg

ژان میشل ژار در ۲۰۱۶

اطلاعات
تولد۲۴ اوت ۱۹۴۸ ‏(۷۰ سال)
ملیتلیون، فرانسه
سبک‌(ها)
ساز(ها)سینث‌سایزر، پیانو، ارگ، گیتار، آکوردئون، گیتار بیس
سال‌های فعالیت۱۹۶۹-اکنون
ناشرین
وبگاهwww.jeanmicheljarre.com

ژان میشل آندره ژار (فرانسوی: Jean-Michel André Jarre؛ تلفظ فرانسوی: [ʒɑ̃ miʃɛl ɑ̃dʁe ʒaʁ]؛ زادهٔ ۲۴ اوت ۱۹۴۸)، موسیقی‌دان، آهنگساز و تهیه‌کنندهٔ موسیقی فرانسوی است. او یکی از پیشتازان موسیقی الکترونیک، عصر نو، امبینت و سینث‌پاپ به‌شمار می‌رود. همچنین کنسرت‌های وی به دلیل نورپردازی‌های حرفه‌ای، آتش‌بازی و نمایش‌های لیزری معروف هستند.

ژار نخستین موفقیت خود را توسط آلبوم اکسیژن در سال ۱۹۷۶ به دست آورد که بی شک از مهم‌ترین کارهای او به‌شمار می‌رود. او تاکنون بیش از ۸۰ میلیون آلبوم و تک‌آهنگ در سرتاسر دنیا فروخته‌است.[۱] همچنین اولین هنرمند غربی است که پس از فروپاشی رژیم کمونیستی در جمهوری خلق چین مجوز اجرای کنسرت را به دست آورد. وی چند رکورد جهانی کنسرت با بیشترین بیننده را به نام خود ثبت کرده‌است. ژان میشل ژار، فرزند موریس ژار، آهنگساز مشهور فرانسوی است.

محتویات

زندگی‌نامه

دوران اولیه زندگی، تحصیلات و تأثیرات

ژار در شهر لیون فرانسه به دنیا آمد. پدرش موریس ژار آهنگساز و مادرش، فرانس پژو، یک فعال سیاسی فرانسوی بود. والدینش هنگامی که او ۵ ساله بود از یکدیگر جدا شدند. موریس ژار به آمریکا رفت تا در هالیوود مشغول به کار شود و پس از آن مادرش مراقبت از او را به عهده گرفت.[۲] ژان میشل تا ۱۸ سالگی پدرش را ندید. پدربزرگ او، آندره ژار یک نوازنده ابوا، مهندس و مخترع بود که یک دستگاه میکس‌کننده اولیه موسیقی را نیز برای رادیو لیون ساخته بود. او یک ضبط‌کننده موسیقی را به نوه‌اش، ژان میشل هدیه داد. ژار در هشت سال اولیه زندگی‌اش، هر سال شش ماه را در خانه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کرد. او از تماشا کردن اجرای نوازندگان خیابانی از پنجره خانه پدربزرگش در دوران کودکی به عنوان یکی از مشوقان شروع موسیقی خود یاد می‌کند.

وی سپس شروع به نواختن پیانو کرد. اکثر اوقات همراه مادرش به جاز کلاب‌هایی می‌رفت که در آن‌ها نوازندگان مشهور ساکسیفون و ترومپت هنرنمایی می‌کردند. ژار در این باره می‌گوید: «این اجراها مرا به این فکر انداخت که موسیقی می‌تواند بدون هیچ کلامی، توصیفی باشد.» همچنین او تحت تأثیر کارهای پیتر سولاژ، نقاش و مجسمه‌ساز برجسته فرانسوی نیز قرار گرفت. ژار می‌گوید: «می‌توان برای اولین بار در موسیقی، به وسیله صداها و فرکانس‌ها شبیه یک نقاش عمل کرد.»

در دوران جوانی او زندگی خود را از طریق نقاشی کردن اداره می‌کرد و تعدادی از کارهایش را نیز در نمایشگاه نقاشی لیون به نمایش درآورد. هم‌زمان با تحصیلش در مدرسه، مادر ژان میشل او را در کلاس‌های کانتو پوان، هارمونی ثبت نام کرد. در سال ۱۹۶۷ ژار نواختن گیتار را در یک گروه شروع کرد و تجربه میکس کردن صداهای سازهایی چون فلوت و گیتار الکتریک، را با استفاده از افکت‌ها و سایر صداها به دست آورد.

از سال ۱۹۶۹ تجربه کار با حلقه نوار، رادیو و سایر وسایل الکترونیکی را به دست آورد. در همان سال به گروه GRM پیوست و تحت راهنمایی‌های پیر شفر، پدر موسیقی کانکریت، تجربیات زیادی را به دست آورد. به عقیده شفر، موسیقی از نت‌ها ساخته نشده بلکه صداها هستند که موسیقی را می‌سازند. پس از آن با سینت سایزر موگ آشنا شد و در استودیو آهنگساز آلمانی، کارل هاینز اشتوکهاوزن، در کلن برای مدتی مشعول به کار شد. ژار در آشپزخانه آپارتمانش در پاریس یک استودیوی کوچک ضبط موسیقی ایجاد کرد که در آن، دو صبط‌کننده Revox و دو سینت سایزر داشت.

ژار برای اولین بار در سال ۱۹۶۹، آهنگ ۵دقیقه‌ای «Happiness is a sad song» را ساخت. اما اولین آهنگی که به‌طور رسمی از او منتشر شد، «la Cage» در سال ۱۹۷۱ بود.

دهه ۷۰ میلادی

در سال ۱۹۷۱، ژار به درخواست یک طراح رقص، یک موسیقی باله به نام AOR (در عبری به معنای نور) را در کاخ گارنیه اجرا کرد.[۳] او در کنار ساخت موسیقی برای باله، تئاتر، تبلیغات و برنامه‌های تلویزیونی، برای خوانندگانی چون پاتریک ژووه و کریستوف نیز آهنگسازی می‌کرد.[۴] در سال ۱۹۷۲، اولین آلبوم خود با نام deserted palace «کاخ متروکه» را منتشر نمود.[۵] در سال‌های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ با چند خواننده دیگر همکاری کرده و کنسرت کریستوف را نیز کارگردانی نمود.[۴]

ژار شهرت جهانی خود را در سال ۱۹۷۶ به وسیله آلبوم اکسیژن به دست آورد. این آلبوم شامل شش ترک شماره‌گذاری شده‌است که با نام‌های اکسیژن یک، اکسیژن دو و … از یکدیگر متمایز می‌شوند. در ساخت این آهنگ‌ها به ملودی بیش از ریتم توجه شده‌است. ژار این آلبوم را همانند کارهای قبلی در استودیو خانگی‌اش که در آشپزخانه برپا شده بود و با بودجه ناچیزی ضبط کرد. تمامی اکوهای موجود در آهنگ‌ها توسط سینت سایزر وی سی اس ۳ ایجاد شده‌اند. ژار در این باره می‌گوید:

تمامی آن صداهای آسمانی در اکسیژن ۴ توسط وی سی اس ۳ ایجاد شده بود. این یکی از اولین سینت سایزرهای اروپایی است که در انگلیس توسط مردی به نام پیتر زینوویف ساخته شده بود. من یکی از اولین مدل‌های آن را خریدم که برای دریافتش مجبور شدم در سال ۱۹۶۷ به لندن سفر کنم؛ و هنوز هم بعد از چهل سال از همین سینت سایزر بر روی صحنه استفاده می‌کنم.

— ژان میشل ژار

بسیاری از کمپانی‌های موسیقی، آلبوم ژار را برای انتشار قبول نمی‌کردند. تا اینکه بالاخره یک شرکت حاضر به انتشار و فروش اکسیژن گشت و ۵۰ هزار نسخه از آن را منتشر ساخت. تا آوریل ۱۹۷۷ اکسیژن حدود ۷۰ هزار نسخه در فرانسه فروخت. در همان زمان، ان شرکت به عنوان منتشرکننده اکسیژن طی مصاحبه‌ای با بیلبورد گفت:

ما میزان سرمایه زیادی روی ژار گذاشته‌ایم. او یک استثناء است و من مطمئنم تا سال ۱۹۸۰ تمامی دنیا او را خواهد شناخت.

اکسیژن از آن زمان تا به حال حدود ۱۲ میلیون نسخه فروخته‌است و پرفروش‌ترین آلبوم فرانسوی تا به امروز به‌شمار می‌رود.[نیازمند منبع] این آلبوم در جدول فروش بریتانیا به رتبه دوم، و در کانادا به رتبه ۶۵ رسید و در صد پرفروش آمریکا نیز قرار گرفت. این آلبوم حاوی آهنگ «اکسیژن ۴» شناخته شده‌ترین تک‌آهنگ ژار است. لاویچ آهنگساز ایرانی که سبک آهنگ‌هایش به ژان میشل ژار نزدیک است، نیز به زیبایی این موزیک (اکسیژن ۴) اشاره کرده‌است.[۶]

سینت سایزرARP2600 که در آلبوم اکینو و دیگر کارهای ژار استفاده شد.

آلبوم بعدی ژار Equinoxe (تلفظ: اکینو به معنای اعتدال بهاری) نام داشت و در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. آهنگ‌های این آلبوم فضای کلاسیک بیشتری از اکسیژن دارند و تأکید زیادی روی ملودی آن‌ها شده‌است. ژار پس از انتشار این آلبوم، کنسرتی در فضای آزاد را در میدان کنکورد در روز باستیل ترتیب داد. این کنسرت رایگان، یک رکورد جهانی پربیننده‌ترین کنسرت را با بیش از یک میلیون تماشاگر بر جای گذاشت.[نیازمند منبع] همچنین ۱۰۰ میلیون نفر بیننده تلویزیونی این کنسرت بودند.[نیازمند منبع] با این که این کنسرت اولین اجرای ژار نبود، اما آتش بازی، نور پردازی‌ها و نمایش تصاویر مختلف مقدمه‌ای بر شکل اجراهای وی در سال‌های بعد بودند. این کنسرت همچنین شهرت وی را بیش از پیش افزایش داد و باعث شد در بین ۱۴ ژوئیه تا ۳۱ آگوست همان سال، هشتصد هزار نسخه دیگر از آلبوم‌هایش را بفروشد. در همان سال بود که ژار با فرانسیس ریمبرت، موسیقی‌دان فرانسوی آشنا شود و زمینه برای همکاری‌های بعدی آن دو فراهم شد. این روزها ریمبرت به‌طور تمام وقت با ژار همکاری می‌کند.[۷]

دهه ۸۰ میلادی

تا زمانی که آلبوم Magnetic Fields (میدان‌های مغناطیسی) در ۲۰ می ۱۹۸۱ منتشر شد، آلبوم‌های اکسیژن و اکینو بیش از ۶ میلیون نسخه در سرتاسر جهان به فروش رفته بودند. همچنین آلبوم Magnetic Fields در دو ماه اول بعد از انتشار، بیش از ۲۰۰ هزار نسخه در فرانسه به فروش رسید. اصوات تولید شده در آهنگ‌های این آلبوم توسط سینت سایزر دیجیتال Fairlight CMI تولید شده‌اند و این امکان را به ژار می‌دادند که پردازش صداها را راحت‌تر انجام دهد. ژان میشل ژار جزو نخستین کسانی است که از این سینت سایزر استفاده کرده و در موسیقی خود از آن بهره برده‌است.[نیازمند منبع] انتشار این آلبوم با اولین تور خارجی ژار هم‌زمان گشت. در سال ۱۹۸۱، سفارت انگلستان در چین، آلبوم‌های اکسیژن و اکینو را به رادیو پکن داد؛ که آهنگ‌های این دو آلبوم به عنوان نخستین موسیقی خارجی که پس از دهه‌ها از رادیو ملی چین پخش می‌شد شناخته گشت. پس از این واقعه، ژار به این کشور دعوت شد تا چند کنسرت موسیقی در آن جا اجرا کند و اولین موسیقی دان غربی باشد که در چین کنسرت می‌دهد.[۸][۹]

این برنامه‌ها قرار بود از ۲۱ اکتبر تا ۵ نوامبر برگزار شوند. اولین اجرا در پکن بود و بیشتر، مقامات رسمی در آن شرکت داشتند. قبل از شروع، کارشناسان متوجه شدند که برق کافی برای اجرای کنسرت فراهم نیست به همین دلیل مقامات چینی اجازه دادند که برق مناطق نزدیک به محل مراسم، قطع شود! استادیوم محل برگزاری، در ابتدای شروع برنامه تقریباً پر بود اما در انتها تنها نزدیک به نیمی از جمعیت همچنان در آن‌جا حضور داشتند به این خاطر که اتوبوس‌های چین فقط تا ساعت ده شب، مسافران را انتقال می‌دادند. برای افزایش تماشاچی، ژار و همکارانش تعدادی از بلیت‌ها را خریداری کردند و در خیابان‌های چین بین کودکان پخش نمودند. (در ابتدا ژار می‌خواست که این کنسرت به‌طور رایگان باشد اما مقامات چینی برای هر بلیط ۰٫۲ یا ۰٫۵ پوند در نظر گرفتند) اما در کنسرت شب دوم، عدم اشتیاق تماشاگران مشهود بود: چینی‌ها با موسیقی و نورپردازی‌ها به وجد نیامدند و در نیمه‌های مراسم به‌طور کلی تشویق‌ها نیز قطع شد.[نیازمند منبع]

ولی کنسرت شانگهای تا حدودی متفاوت بود. ژار با رفتن به میان جمعیت فضا را پرهیجان‌تر کرد و برای اولین بار بر روی صحنه از هارپ لیزری استفاده نمود که تا به امروز به یکی از نمادهای موسیقی ژان میشل ژار تبدیل شده‌است. پس از بازگشت از سفر چین، ژار یکی از مشهورترین تک آهنگ‌های خود به نام Souvenir of China (سوغات چین) را همراه با کلیپی که لحظه‌های سفرش به این کشور را نشان می‌دهد منتشر کرد. این تک‌آهنگ یکی از شناخته شده‌ترین کارهای ژار است که اکثر اوقات توسط او در کنسرت‌هایش نواخته می‌شود.

آلبوم بعدی ژار، Music for supermarkets نام داشت. قرار بود این آلبوم در هتل Drouout پاریس به مزایده گذاشته شود. اما قبل از شروع حراج، ژار به رادیو لوکزامبورگ اجازه داد که این آلبوم را به‌طور کامل پخش کند. سرانجام تنها نسخه وینیل این آلبوم به قیمت ۶۹ هزار فرانک به فروش رسید و آن را تبدیل به گران‌ترین آلبوم فروخته شده در فرانسه کرد.[۱۰] ژار نیز قسم خورد که نسخه نوار این آلبوم را در حضور یک ناظر نابود کند.[۱۱]

اما با وجودی که او کپی این آلبوم را نابود کرد، از ملودی آن در ساخت آلبوم بعدی‌اش Zoolook(۱۹۸۴) استفاده نمود. در این آلبوم از سینت سایزرهای آنالوگ همراه با وکال استفاده شده. در آهنگ‌های Zoolook، از کلمات و عبارات به زبان‌های مختلف از سرتاسر دنیا استفاده شده‌است. این آلبوم کمتر از سایر کارهای ژار فروش کرد و تنها به رتبه ۴۷ جدول فروش موسیقی بریتانیا راه یافت.[۱۲][۱۳]

در سال ۱۹۸۵، رئیس موسیقی اپرای بزرگ هیوستون از ژار برای اجرای برنامه‌ای در خصوص ۱۵۰ مین سالگرد تأسیس شهر هیوستون و ایالت تگزاس دعوت به عمل آورد. در این زمان وی مشغول انجام چند پروژه دیگر بود و تمایلی نیز برای اجرای این برنامه نداشت. اما پس از سفر به این شهر و مشاهده زیبایی و عظمت افق هیوستون، این پیشنهاد را پذیرفت. آن سال هم چنین بیست و پنجمین سالگرد تأسیس مرکز فضایی جانسون بود و ژان میشل طی قراردادی با ناسا، پذیرفت که این رویداد را نیز در کنسرتش بگنجاند.

کنسرت ژار در هیوستون، ۵ آوریل ۱۹۸۶

پیداش آلبوم Rendez-Vouz (به معنی قرار ملاقات-۱۹۸۶) در طی دو ماه صورت گرفت و بعضی از آهنگ‌های آن، همانند آلبوم قبلی Zoolook، از آلبوم Music for supermarkets الهام گرفته بود. در این آلبوم از انواع شیپورها، ترومبون و ویولون‌های فرانسوی استفاده شده و استایلی باروک نیز در شکل آهنگ‌های آن دیده می‌شود. در ترک Third Rendez-Vouz که ژار در کنسرت‌هایش آن را به وسیله هارپ لیزری می‌نوازد، نیز از سینت سایرز آنالوگ Elka Synthex استفاده شده‌است. یکی از ویژگی‌های جذاب کنسرت شهر هیوستون، دعوت از فضانوردان اهالی این شهر به عنوان اعضای ارکستر موسیقی ژار بود: افرادی چون بروس مک کندلس و رونالد مک نیر که قبلاً موسیقی جاز می‌نواخت. قرار بود مک نیر قطعه سولو ساکسوفون ترک Rendez-Vous VI را در فضا بنوازد.[۱۴] همچنین، ژار قصد داشت در طی یک ارتباط زنده با مک نیر در کنسرت شهر هیوستون، این آهنگ را به‌طور کامل اجرا نماید. اما این اتفاق هیچ‌گاه رخ نداد. بدین خاطر که فضاپیمای حامل این فضانورد در ۲۸ ژانویه همان سال، چند ماه قبل از کنسرت دچار حادثه گشت و تمامی سرنشینانش جان خود را از دست دادند.

در پی وقوع این حادثه، مقامات تصمیم گرفتند کنسرت ژار را لغو کنند. اما وی نپذیرفت و این برنامه را به عنوان یادبود و پیشکشی به سرنشینان فضاپیمای حادثه دیده معرفی کرد.[۱۴] ترک last Rendez-Vouz توسط کرک والوم ضبط شد و نام جایگزین «Ron’s Piece- قطعه ران» را بر خود گرفت.

به خاطر دارم تنها چند لحظه قبل از پرواز، ران با من که در پاریس بودم تماس گرفت و گفت: «همه چی درسته … یه هفته دیگه می‌بینمت … در تلویزیون منو موقع بلندشدن از زمین ببین …» همواره یاد چهره و لبخند ران در قلبم باقی است.[۱۴]

بالاخره در شامگاه ۵ آوریل ۱۹۸۶ شهر هیوستون میزبان ژان میشل ژار گشت. عنوان کنسرت نیز «Rendez-vous Houston: A City in Concert» (شهری در کنسرت) بود.[۱۵] حدود دو هزار پروژکتور تصاویر مختلفی را بر روی ساختمان‌های شهر نشان می‌دادند و تصاویری به طول ۳۷۰ متر بر روی آسمان خراش‌های هیوستون دیده می‌شد. همچنین آتش‌بازی‌ها و نمایش‌های لیزری فراوان چهره تمام شهر را نورانی کرده بود.[۱۶] در این کنسرت بیش از یک و نیم میلیون نفر تماشاگر شرکت داشتند که باعث شدند ژار رکورد قبلی خود در گینس را بشکند و بار دیگر نامش در کتاب رکوردها ثبت گردد.[نیازمند منبع] این برنامه و نمایش آتش‌بازی همراه آن به قدری تأثیربرانگیز بود که یک بزرگراه نزدیک محل برگزاری کنسرت در تمام مدت پخش آن، به دلیل توقف ماشین‌ها بسته شده بود. «قطعه ران» نیز توسط کرک والوم اجرا شد.[نیازمند منبع]

چند ماه بعد، حدود هشتصد هزار نفر شاهد اجرای کنسرت ژار در شهر لیون به مناسبت ورود پاپ ژان پل دوم بودند. پاپ این کنسرت را از ساختمان کلیسای جامع لیون تماشا کرد.[۱۷]

آتش‌بازی کنسرت ژار در انگلستان

در سال ۱۹۸۸ ژار ششمین آلبوم استودیویی خود به نام Revolutions را منتشر نمود. این آلبوم حاوی سبک‌های متفاوتی است و از موسیقی عربی و شرقی نیز در آن استفاده شده‌است.[۱۸] از روی ترک ششم این آلبوم به نام Revolutions نماهنگی ساخته شد که اجرای این آهنگ را در کنسرت داکلند وی در انگلستان نشان می‌دهد و در لابلای پخش تصاویر کنسرت، تصاویری از انقلاب‌های سرتاسر دنیا به خصوص انقلاب ۵۷ ایران دیده می‌شود.[۱۹] در این آهنگ، ژار که برای اولین بار به عنوان ووکال در آهنگ‌هایش حاضر شده‌است، با استفاده از کلماتی کلیدی و ساده، به بیان برآورده نشدن خواسته‌های مردم از یک انقلاب و تفاوت شرایط قبل و بعد از انقلاب می‌پردازد.[۲۰] در سال ۱۹۸۸ ژار کنسرت خود را در داکلند انگلستان اجرا کرد. این کنسرت همراه با مشکلات بسیار زیادی بود.

دهه۹۰ میلادی

در سال ۱۹۹۰ ژار با الهام از فعالیت‌های اقیانوس شناس و پژوهشگر فرانسوی، ژاک ایف کوستو، آلبوم Waiting for Cousteau را منتشر ساخت.[۲۱] چندی بعد در روز باستیل، کنسرتی را در میدان لا دفانس پاریس برگزار نمود که این کنسرت نیز بار دیگر رکورد جهانی قبلی خود او را شکست. حدود دو میلیون نفر بازدیدکننده این برنامه بودند.[۲۲] یک سال بعد، ژار تصمیم داشت کنسرتی را در روز خورشیدگرفتگی ۱۱ ژوئیه در جوار اهرام تئوتیهواکان مکزیک برگزار نماید که هیچ‌گاه به سرانجام نرسید: تجهیزات لازم به موقع به مکزیک نرسیدند و کشتی‌ای که وسایل مورد نیاز برای درست کردن صحنه هرم مانند اجرای برنامه را حمل می‌کرد در اقیانوس غرق شد. در سال ۱۹۹۱ آلبوم Images-the best of Jean Michel Jarre را منتشر کرد. این آلبوم شامل تعدادی از بهترین کارهای وی و سه ترک جدید است.[۲۳]

در سال ۱۹۹۳، ژار آلبوم Chronologie (تلفظ کرونولوژی به معنای گاه‌نگاری) را روانه بازار ساخت. این آلبوم اولین اثر ژان میشل ژار است که با الهام از موسیقی تکنو ساخته شده‌است و با تکیه بر همان نگاه موسیقایی به کار گرفته شده در آلبوم‌های اکسیژن و اکینو ضبط گردیده‌است. در این آلبوم استفاده از ابزار آلات جدید موسیقی شامل Roland JD-۸۰۰ و Kurzweil-k۲۰۰۰ در کنار ابزار قبلی دیده می‌شود. پس از انتشار این آلبوم، وی نخستین تور بزرگ جهانی خویش را آغاز کرد.[۲۴] ژار در مورد این آلبوم می‌گوید:

کاری که برای ساخت کرونولوژی انجام دادم شبیه ساخت اکسیژن بود. من از سینت سایزرهای قدیمی دهه ۷۰ مثل سینت سایزر Moog در کنار دستگاه‌های دیجیتال و کمی موسیقی دنس دهه ۹۰ استفاده کردم. در حقیقت، کرونولوژی مخلوطی از موسیقی دهه ۹۰ و دهه ۷۰ است.[۲۴]

کمی بعد از انتشار این آلبوم، ژار سری کنسرت‌های Europe in concert (اروپا در کنسرت) را در شهرهایی چون: لوزان، مونت سنت میشل، لندن، منچستر، بارسلونا، سویا و کاخ ورسای در نزدیکی پاریس اجرا نمود. این برنامه‌ها همچون قبل شامل نورپردازی، آتش‌بازی و تصویرسازی به وسیلهٔ لیزر بودند.[۲۵] در ادامه این تور در ۱۱ مارس ۱۹۹۴، ژار کنسرتی را در هنگ کنگ به مناسبت افتتاح استادیوم جدید این شهر برپا کرد.[۲۶]

کنسرت ژار در بروکسل سال ۱۹۹۳

در سال ۱۹۹۵ در روز باستیل، ژار کنسرتی را به مناسبت پنجاهمین سالروز افتتاح یونسکو در مقابل برج ایفل برگزار کرد.[۲۷] (گفتنی است ژان میشل ژار از تاریخ ۲۴ می۱۹۹۳ تاکنون سفیر حسن نیت یونسکو در زمینه‌های محافظت از محیط زیست (آب، بیابان زدایی، انرژی‌های تجدیدپذیر)، جوانان و شکیبایی و نگهداری از میراث جهانی یونسکو می‌باشد.[۲۸]) این برنامه باز هم همراه با آتش‌بازی‌ها و نورپردازی بسیار ویژه برای برج ایفل بود.[۲۷] ژار همچنین در همان سال آلبوم JarreMix را منتشر کرد که شامل تعدادی از مهم‌ترین آثارش است.[۲۹]) در سال ۱۹۹۷، در حالی که بیش از بیست سال از انتشار آلبوم اکسیژن می‌گذشت ژار سری دوم آهنگ‌های اکسیژن را با نام آلبوم اکسیژن ۷–۱۳ ضبط کرد. وی در این اثر پس از اینکه مدت‌ها با وسایل دیجیتال موسیقی کار می‌کرد بار دیگر به سمت سینت سایزرهای آنالوگ خود در دهه ۷۰ بازگشت.[۳۰] او این آلبوم را به پیر شفر، استاد خود در گروه GRM که در سال ۱۹۹۵ درگذشته بود تقدیم کرد.[۳۱]

در ۶ سپتامبر ۱۹۹۷، ژار کنسرت بزرگی را در دانشگاه دولتی مسکو به مناسبت ۸۵۰ مین سالگرد تأسیس این شهر برگزار کرد. بار دیگر آسمان و خود شهر مسکو همچون مکان‌های قبلی برگزاری کنسرت‌های ژار صحنه‌ای برای تماشای نورپردازی و آتش‌بازی‌های فراوان و نمایش‌های لیزری شده بود. این روز هم‌زمان با تدفین پرنسس دایانا شده بود. از این رو ژار آهنگ مشهور Souvenir Of China (سوغات چین) خود را به او تقدیم کرد و جمعیت حاضر لحظاتی را به یاد دایانا سکوت کردند. گفتنی است حدود ۳٫۵ میلیون نفر این کنسرت را تماشا می‌کردند. همچنین در این کنسرت فیلمی از فضانوردان حاضر در ایستگاه فضایی میر برای تماشاگران پخش شد و آن‌ها از کنسرت ژار تشکر کرده و گفتند: موسیقی ژان میشل ژار موسیقی ماست.[۳۲]

در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹، ژار یک کنسرت سه ساعته را با عنوان «دوازده رؤیای خورشید» در مصر نزدیکی جیزه برگزار نمود. این کنسرت در واقع جشنی به مناسبت شروع هزاره جدید بود و نگاهی به آلبوم بعدی ژار Metamorphoses به معنی دگرگونی‌ها نیز داشت. ژار و گروهش برای این برنامه پروژکتورهای عظیمی را برای نورپردازی بر اهرام مصر در نظر گرفته بود اما مه غلیظ آن شب بیشتر برنامه‌های آنان را دچار مشکل کرد. در این کنسرت بیش از هزار هنرمند محلی گروه ژان میشل را همراهی می‌کردند. مراسم بیش از نه و نیم میلیون دلار هزینه برداشت.[۳۳] ژار در این کنسرت اظهار داشت:

امیدوارم هزاره جدید شاهد آگاهی جهانی باشد.[۳۴]

دهه اول قرن بیست و یک

در سال ۲۰۰۰ ژار آلبوم Metamorphoses (به معنی دگرگونی‌ها) را که اولین اثرش همراه با خواننده بود، منتشر ساخت. این آلبوم ساختاری تکنو دارد و با سایر آلبوم‌های ژار کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال در ترک "tout est bleu”(به معنی همه چیز آبی است) از صدای نویز تلفن همراه و در Love,love ,love از برنامه Macintalk برای تولید صداهای مختلف استفاده شده‌است. ژار، خود نیز در این آلبوم به عنوان خواننده حضور دارد. در ترک Hey Gagarin که خطاب به فضانورد بزرگ روسی، یوری گاگارین است؛ ژار با افکت از صدای خود به عنوان خواننده استفاده کرده‌است. همچنین در چند آهنگ دیگر نیز صدای ژار، با بیان کلماتی هر چند کوتاه در کنار صدای سایر خوانندگان شنیده می‌شود. لاری اندرسون، ناتاشا اطلس و شارون کر از جمله خوانندگانی هستند که در ساخت این آلبوم با ژار همکاری داشته‌اند.[۳۵] ژار در مورد این اثر می‌گوید:

من آلبوم اکسیژن ۷–۱۳ را دوست داشتم اما می‌دانستم پس از این آلبوم باید یک شروع تازه داشته باشم. باید در زمینه‌ای کار می‌کردم که کاملاً متفاوت باشد. Metamorphoses برای من به منزله یه شروع تازه بود، یک صفحه سفید.[۳۶]

در اول ژانویه ۲۰۰۱، ژار و تتسویا کومورو، موسیقی دان ژاپنی کنسرتی به نام Rendez-Vous in Space (به معنی قرار ملاقات در فضا) را در اکیناوای ژاپن برگزار کردند. این برنامه پیشکشی بود به نویسنده بزرگ انگلیسی آرتور سی. کلارک که از دوستان نزدیک ژار نیز به‌شمار می‌رفت. قبل از اجرای هر آهنگ قسمت‌هایی از یک مصاحبه با این نویسنده نیز در محل برگزاری کنسرت پخش می‌شد. نقطه آغازین کنسرت نیز بر اساس فیلم ۲۰۰۱: a space Odyssey (فیلم نامه از آرتور سی. کلارک) بود.[۳۷] ژار چندی بعد یک کنسرت خیریه را در آکروپولیس یونان اجرا کرد.[۳۸]

در ۶ سپتامبر ۲۰۰۲ ژار یک کنسرت را در دانمارک اجرا نمود که همراه با مشکلات زیادی بود. بارش ۲۲ میلی‌متری باران تماشاگران حاضر در محل کنسرت که یک منطقه مملو از توربین‌های بادی بود را کاملاً خیس کرد. این در حالی بود که برگزار کنندگان مراسم تنها انتظار ۴ میلی‌متر بارش را داشتند![۳۹] در هر حال این برنامه به منزله یک تغییر در سری کنسرت‌های ژار بود. در این کنسرت ژار تنها با سه تن از اعضای گروه خود و ارکستر سمفونیک آلبورگ دانمارک همراهی می‌شد که این کاهش چشم‌گیری در تعداد نوازنده‌های همراه وی بود.[۴۰] در سال ۲۰۰۲ آلبوم Sessions۲۰۰۰ منتشر شد. این آلبوم بیشتر در سبک سینت جاز است و از آلبوم‌های قبلی او متمایز است.[۴۱] و نزد منتقدین امتیازات خوبی را کسب کرده‌است.[۴۲] همچنین در سال ۲۰۰۳ ژار آلبوم Geometry of love را منتشر کرد.[۴۳]

ژار در حال نواختن هارپ لیزری در هلسینکی

در سپتامبر ۲۰۰۴، نخستین آلبوم در جهان که به شیوه فراگیر ۵٫۱ دالبی دیجیتال ضبط شده بود توسط ژان میشل ژار ضبط و روانه بازار گشت. این آلبوم که Aero نام دارد شامل چندی از مهم‌ترین کارهای وی و نیز سه ترک جدید است. همه آهنگ‌های این آلبوم به یکدیگر متصل هستند. همراه این آلبوم یک دی وی دی هم منتشر شد. در تمام مدت پخش این دی وی دی تنها یک جفت چشم (چشمان بازیگر فرانسوی، آنه پاریلاد) دیده می‌شود. به تمام آهنگ‌های این آلبوم گوش داده و در مدت پخش آلبوم از چشمان او فیلم برداری شده‌است. عکس روی کاور آلبوم نیز چشمان ژار را نشان می‌دهد.[۴۴]

در ۱۰ اکتبر سال ۲۰۰۴ ژار بازگشتی دوباره به کشور چین داشت تا به مناسبت «سال فرانسه» در چین (که به منظور مبادلات فرهنگی بین دو کشور چین و فرانسه شکل گرفته بود) دو کنسرت را اجرا نماید. کنسرت اول در منطقه شهر ممنوعه پکن و کنسرت دوم که از نظر زمانی و تعداد نوازنده بسیار محدودتر از اجرای اول بود در میدان تیان‌آنمن پایتخت چین برگزار گشت. این اجرا به صورت زنده در شبکه‌های تلویزیونی چین و نیز درنمایشگرهای مراکز خرید پکن پخش می‌شد. علاوه بر اعضای گروه ژار، ۲۶۰ نفر از نوازندگان و خوانندگان اپرا و کر چینی وی را همراهی می‌کردند. همچنین ۶۰۰ پروژکتور برای نمایش‌های نورپردازی کنسرت به کار گرفته شده بود. علاوه براجرای مشهورترین آهنگ‌های ژار و نیز سه آهنگ جدید او که همراه با آلبوم Aero وی منتشر شده بودند، تعدادی از آهنگ‌های سنتی موسیقی چین نیز در این کنسرت نواخته شد. ژار این کنسرت را در قالب یک بسته شامل دو دی وی دی (ضبط شده در حالت HD و صدای دالبی دیجیتال ۵٫۱) و یک سی دی صوتی آهنگ‌های نواخته شده در کنسرت با عنوان Jarre in China (ژار در چین) منتشر نمود.[۴۵]

در سال ۲۰۰۵ ژار کنسرت بزرگی را در منطقه Solidarnosc لهستان اجرا نمود که بیش از ۱۷۰ هزار نفر تماشاگر داشت و تعداد زیادی از نوازندگان و خوانندگان گروه کر لهستانی او را همراهی می‌کردند. او در این کنسرت آهنگ Acropolis خود را به پاپ ژان پل دوم که به تازگی درگذشته بود تقدیم کرد و پیش از اجرای آهنگ از خاطره دیدارش با پاپ در کنسرت خود در لیون سخن گفت. ژار به عنوان سفیر حسن نیت یونسکو، کنسرت رایگان Water for life (آب برای زندگی) را در مراکش اجرا کرد.[۴۶]

Jean Michel Jarre - Roland AX-Synth.jpg

در سال ۲۰۰۷ وی آلبوم Teo& Tea (تئو و تیا) را روانه بازار کرد. عنوان این آلبوم با اشاره به دو شخصیت تخیلی مشابه در دو نقطه متفاوت از جهان است که یکدیگر را می‌یابند و همراه با هم می‌توانند اعمال عجیب و افسانه‌ای گوناگونی را انجام دهند. (کارتونی با عنوان دوقلوهای افسانه‌ای با همین موضوع در تلویزیون دولتی ایران پخش شده‌است) تک آهنگ Teo&Tea همراه با کلیپی انیمیشن دو ماه قبل از انتشار آلبوم در شبکه‌های اجتماعی نظیر یوتیوب، مای اسپیس و شبکه‌های تلویزیونی پخش می‌شد اما نشانی از نام سازنده اثر در هیچ‌یک از این شبکه‌ها نبود. تا اینکه با انتشار این آلبوم مشخص شد این آهنگ از چه کسی بوده‌است.[۴۷] ژار در مورد این آلبوم می‌گوید:

این آلبوم یک اشتباه بزرگ بود. یک اثر گنگ و بی‌معنی. در آن زمان من مشکلات شخصی فراوانی داشتم و سعی می‌کردم با نواختن موسیقی خود را سرگرم کنم؛ و ناگهان این آهنگ‌ها به صورت آلبوم منتشر شدند. من هیچ‌گاه چنین کاری را دوباره تکرار نخواهم کرد.[۴۸]

در نوامبر ۲۰۰۷، به مناسبت سی امین سالگرد انتشار اکسیژن ژار آلبومی را با نامOxygene – new master recording روانه بازار ساخت. این آلبوم شامل یک دی وی دی و یک سی دی است که در دی وی دی تصویری، ژار و سه تن از نوازندگان همراهش را در حال اجرای آهنگ‌های اکسیژن در یک صحنه بدون تماشاگر نشان می‌دهد. ژار در اجرای این آهنگ‌ها از سینت سایزرهای قدیمی خود نیز استفاده کرده‌است. همچنین موومان‌های اصلی به وسیله سه آهنگ به نام Vibration به یکدیگر متصل شده‌اند. دی وی دی این کنسرت بدون تماشاگر به صورت سه بعدی هم موجود است.[۴۹]

در سال ۲۰۰۹ ژار کارگردان هنری World Sky Race شد. هدف این برنامه که از سوی سازمان یونسکو طرح‌ریزی شده‌است ارتقای حفاظت از محیط زیست و استفاده از کشتی‌های هوایی پرشده از گازهای سبک‌تر از هوا برای کاهش آلودگی و فشار هوای ناشی از نقل و انتقالات هوایی است.[۵۰] همچنین در این سال، وی سفیر حسن نیت یونسکو به مناسبت سال جهانی ستاره‌شناسی شد.[۵۱]

دهه دوم قرن بیست و یک

در یک مه۲۰۱۰ ژار مرحله دوم از تور ۲۰۰۹–۲۰۱۰ خود را آغاز نمود. همچنین چندی بعد در تاریخ ۳۰ مه۲۰۱۱ آلبومی را با نام Essentials &Rarities منتشر نمود که شامل دو سی دی است. سی دی اول شامل مشهورترین آثار و سی دی دوم شامل کارهای او قبل از اکسیژن است.[۵۲]

در یک ژوئیه ۲۰۱۱ کنسرت بزرگی را در موناکو به مناسبت ازدواج سلطنتی شاهزاده آلبرت دوم و همسرش شارلین برگزار کرد.[۵۳]

تکنولوژی ژار

در سال ۲۰۰۵ مؤسسه تحقیقاتی تکنولوژی ژار با هدف به کار بستن چند دهه فعالیت‌ها و تحقیقات ژان میشل ژار در زمینه صوت و تصویر و استفاده از آن در محصولات صوتی خانگی تأسیس شد. یکی از مشهورترین تولیدات این مؤسسه، یک سیستم صوتی کوچک است که قابلیت پخش صدا با بهترین کیفیت را دارد و به انواع لپ‌تاپ، ام پی تری پلیر و … و نوعی از گوشی‌های همراه متصل می‌شود.[۵۴]

زندگی شخصی

ژار در میلان- سال ۲۰۰۸

ژار از ابتدای فعالیتش و ساخت آلبوم les Granges Blues تا به امروز همواره از دور بودن از پدرش موریس ژار و اینکه رابطه نزدیکی با وی نداشته ابراز نارضایتی می‌کرده‌است. وی در مصاحبه‌ای با روزنامه Independent انگلستان در سال ۲۰۰۴ گفته‌است:

من و پدرم هیچ‌گاه به یک رابطه واقعی با یکدیگر نرسیدیم. ما شاید در کل ۲۰ تا ۲۵ بار یکدیگر را ملاقات کرده باشیم. وقتی به سن من باشی و بتوانی تعداد دفعاتی که پدرت را دیده‌ای بشماری … وقتی یکی از والدینت می‌میرد تو غمگین می‌شوی اما حس غیابش خیلی سخت است و برای من مدت زیادی طول کشید تا توانستم با آن کنار بیایم.[۲]

همچنین وی در مصاحبه با مجله London Evening Standard در سال ۲۰۱۰ گفت:

پدرم برای من دو بار فوت کرد. یک بار هنگامی که من و مادرم را ترک کرد و یک بار هنگامی به راستی درگذشت.[۵۵]

اما ژار همواره از رابطه خوبش با مادرش یاد می‌کرد و از علاقه فراوانش به وی سخن می‌گفت. او در ادامه مصاحبه‌اش با Evening Standard گفته: او همواره سعی می‌کرد جای خالی پدرم را برای من پر کند گرچه کار خیلی سختی بود.[۵۵] اما با همه این نارضایتی‌ها، ژار در سال ۲۰۰۹ در مصاحبه اش با شبکه بی‌بی‌سی پس از فوت موریس ژار، از توانایی‌های ویژه وی در ساخت موسیقی فیلم صحبت کرد و گفت که تورهای آینده‌اش را با این هدف آغاز می‌کند که نام او را به گوش همه مردم جهان برساند.[۵۶] ژار دو فرزند به نام‌های امیلی شارلوت متولد۱۹۷۵ و دیوید متولد۱۹۷۷ دارد. همچنین سرپرستی سه فرد دیگر را نیز قبول کرده‌است.[۵۵]

جوایز و افتخارات

  • ۱۹۷۶-مرد سال مجله People
  • ۱۹۷۹- ثبت رکورد در رکوردهای جهانی گینس به دلیل برگزاری بزرگ‌ترین کنسرت در میدان کنکورد
  • ۱۹۸۱-عضو افتخاری کنسرواتور موسیقی پکن
  • ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶- آلبوم بی کلام سال توسط Victoires de la musique برای آلبوم‌های Zoolook و Rendez-Vouz
  • ۱۹۸۷- ثبت رکورد در رکوردهای جهانی گینس به دلیل برگزاری بزرگ‌ترین کنسرت Rendez-Vous Houston
  • ۱۹۸۷- مرد سال موسیقی اروپا توسط مجله People
  • ۱۹۹۰-ثبت رکورد در رکوردهای جهانی گینس به دلیل برگزاری بزرگ‌ترین کنسرت Paris La Defanse
  • ۱۹۹۳- سفیر حسن نیت یونسکو
  • ۱۹۹۵- کسب نشان شوالیه لژیون دونور از دولت فرانسه
  • ۱۹۹۷- ثبت رکورد در رکوردهای جهانی گینس به دلیل برگزاری بزرگ‌ترین کنسرت با سه و نیم میلیون تماشاگر در مسکو
  • ۱۹۹۸- جایزه پلاتینیوم IFPI
  • ۲۰۰۵-جایزه مرد سال گدانسک
  • ۲۰۰۶- دریافت جایزه تلویزیون لهستان برای اجرای کنسرتSolidarnosc
  • ۲۰۰۸- کسب دکترای افتخاری از دانشگاه مندلیف روسیه
  • ۲۰۱۰- دریافت جایزه یک عمر فعالیت توسط مجله MOJO
  • ۲۰۱۱- کسب نشان افسر لژیون دونور از دولت فرانسه

همچنین به پاسداشت فعالیت‌های هنری ژان میشل ژار و استفاده از ابزارآلات الکترونیک، یک سیارک که در سال ۱۹۴۲ کشف شد به نام Jarre4422 نام‌گذاری شده‌است.

خوانندگان

ژرژ برسنس

 

ژرژ برسنس
Brassens TNP 1966.jpg

ژرژ برسنس در سال ۱۹۶۶

اطلاعات
تولددر ۲۲ اکتبر ۱۹۲۱
ملیتفرانسوی
مرگ۲۹ اکتبر ۱۹۸۱
سبک‌(ها)شانسون
ساز(ها)گیتار
سال‌های فعالیت۱۹۵۱–۱۹۸۱
ناشرینPhilips - Universal Music Group

ژرژ برَسِنس (به فرانسوی: Georges Brassens) شاعر، خواننده شانسون و آهنگساز فرانسوی در ۲۲ اکتبر ۱۹۲۱ در منطقه سِت در ارو (فرانسه) چشم به جهان گشود و در ۲۹ اکتبر ۱۹۸۱ در منطقع سن-ژلی-دو-فسک (به فرانسه: Saint-Gély-du-Fesc) ارو (فرانسه) در سن ۶۰ سالگی درگذشت.

ژرژ برسنس برای بیش از صدها شعر خودش و دیگر شاعرانی مانند پل فورت (Paul Fort) با گیتار آهنگسازی کرد. او بین سال‌های ۱۹۵۲ تا۱۹۷۶ چهارده آلبوم ضیط نمود. ژرژ برسنس در سال ۱۹۶۷ جایزه بزرگ آکادمی شعر فرانسه را از آن خود کرد.

محتویات

زندگی‌نامه

ژرژ برسنس در یک محله پر رفت‌وآمد در نزدیکی بندر ست به دنیا آمد. نام مادرش الویرا (Elvira) پدرش ژان لویی (Jean-Louis) و خواهر ناتنی اش سیمون (Simone) نام داشت. ژرژ برسنس حاصل ازدواج نخست مادرش بود.[۱] مادرش الویرا یک زن بیوه کاتولیک معتقد بود[۲] از پدر و مادری با اصلیتی از جنوب ایتالیا که همسر نخست خود را در جنگ ازدست داده بود. الویرا در سال ۱۹۱۹ حدود یکسال پس از پایان جنگ جهانی اول به همسری ژان لویی برسنس درآمد. پدرش پیمانکار بنایی و معماری بود و مردی آرام، سخاوتمند، آزاداندیش و ضد عقاید خشک مذهبی و دارای ذهنی بسیار باز بود. دوشخصیت کاملاً مخالف هم اما نقطه مشترکشان خواندن ترانه بود. همه در خانه ترانه زمزمه می‌کردند بر گرامافون صفحه خواننده‌هایی مانند میرِی - ژان نوهِن - تینو رُسی یا رِی ونتورا و همکارانش همیشه در حال خواندن بود.

دهه سی در «سِت

ژرژ برسنس در ۴ سالگی به خواست مادرش تحصیل در انستیتوی خواهران روحانی (کاتولیک) سن ونسان (به فرانسه: Institution catholique des sœurs de Saint-Vincent) را آغاز نمود. پس از دو سال از این انستیتو بیرون آمد تا وارد مدرسه شود آنهم به خواست پدرش.[۳] ژرژ برسنس با یک دانش آموز خوب فاصله زیادی داشت. دوستانش او را به عنوان یک خیال پرداز در کلاس می‌شناختند.[۴] اما پس از مدرسه او بازی کردن، دعوا کردن، و شناکردن در دریا و تفریح را به کارهای دیگر ترجیح می‌داد. برای اینکه نمرات تحصیل ژرژ بهتر شود مادرش او را از رفتن به کلاس موسیقی منع کرد و همین باعث شد که او با سلفژ آشنا نشود؛ ولی تمام اینها باعث نشد تا نت موسیقی ترانه‌های کوچک برگرفته از شعرهایش را ننویسد.

آلفونز بونافه (Alphonse Bonnafé)

در ۱۹۳۶ به لطف آموزگار فرانسوی خود آلفونز بُنافه (به فرانسه: Alphonse Bonnafé) ملفب به بوکسور (به فرانسوی: le boxeur) وارد دنیای شاعری شد. ژرژ برسنس نوجوان جرات کرد و چند جمله قافیه‌دار خود را در اختیار او قرار می‌دهد. بدون خرده گرفتن به کیفیت کار ژرژ، آموزگارش او را تشویق به تلاش بیشتر برای بهتر کردن نمونه‌هایش کرد و توجه او را به تکنیک‌های گوناگون شاعری و قافیه‌نویسی جلب نمود. پس از شعر و شاعری و ترانه‌های مردمی توجهش به ریتمهای تازه جاز جلب شد که اصلیت آمریکایی داشتند و در رادیو تی-اس-اف (به فرانسوی: Transmission sans fil) گوش می‌کرد.

بدنامی

آشنایی او با شعر و شاعری اما نتوانست او را از انجام «هرکاری بهر قیمتی» در سن و سال او و عواقب آن دور نگه دارد. در بهار ۱۹۳۸ و در سن ۱۶ سالگی بود که درگیر حوادث ناخوشایندی شد و تأثیرات آن حتی در اشعار و ترانه‌های آینده او هم بچشم می‌خورد. ژرژ برسنس و دوستانش به هدف تأمین پول روزانه خود دست به دزدی زدند و مطمئن‌ترین و راحت‌ترین کار برای این نوجوانان نزدیکانشان بود. ژرژ برسنس به نوبه خود انگشتر و گردنبند خواهرش را دزدید. دزدی‌های اینچنینی باعث شد آرامش شهر محل زندگی او بهم بریزد و پلیس بسختی پیگیر پرونده دزدی‌های اینچنینی شد تا اینکه موفق شد تا متهمین را دستگیر کند و این باعث آبروریزی خود و خانواده ژرژ برسنس شد.
ژان لوئی برسنس پدر ژرژ زمانی که به پاسگاه پلیس رفت تا پسرش را تحویل بگیرد او را از این بابت سرزنش نکرد و با او به هیچوجه بخاطر کارهایی که انجام داده بود بدرفتاری نکرد. ژرژ برای تقدیر از کار پدرش بعدها ترانه‌ای بنام Les Quatre Bacheliers را ساخت و به احترام پدرش پس از مرگ او آن را خواند.
او دربارهٔ این رویداد بعدها چنین گفت:

"من معتقدم او بمن درسی داد که کمکم کرد تا برای خودم برنامه ریزی کنم، به این ترتیب من تلاش کردم تا اعتماد بنفس خودم را بازیابم… از روش‌های خاص خودم سعی کردم همانند پدرم شوم. من می‌گویم که تلاش خوبی بود.[۵] "

ژرژ برسنس در این ماجراجویی در سال ۱۹۳۹ به حبس تعلیقی محکوم شد.[۶] پس از این جریانات او دیگر به دانشگاه بازنگشت و تمام تابستان را در اتاقش خانه‌نشین شد.
در ۳ سپتامبر فرانسه به آلمان اعلان جنگ نمود. ژرژ برسنس که می‌توانست حرفه پدرش را پس از او ادامه دهد متوجه شد که این حرفه نمی‌تواند او را راضی کند و به این ترتیب پدرو مادرش را راضی نمود تا به پاریس برود و شانس خود را درآنجا بیازماید و از طرفی از بدنامی که همه جا گریبانگیرش بود خلاصی یابد.

دهه چهل: پاریس - باسدورف - پاریس (Paris - Basdorf - Paris)

پاریس

ورود نیروهای ورماخت به پاریس

ژرژ برسنس بر روی سن - سال ۱۹۶۴

در فوریه ۱۹۴۰ ژرژ برسنس با هماهنگی پدرومادرش در خانه خاله اش آنتوانت داگروسا (به فرانسوی: Antoinette Dagrosa) در منطقه ۱۴ پاریس مستقر شد.[۷] درخانه خاله‌اش پیانویی بود که ژرژ از وجود پیانو و زمانی که دست داده بود استفاده کرد تا بدون دانستن سلفژ در نواختن پیانو مهارت پیدا کند.
او برای اینکه درآمدی داشته باشد بدنبال کار گشت و در شرکت رنو به عنوان کارگر مشغول بکار شد که البته زیاد طول نکشید زیرا در ۳ ژوئن پاریس و حومه آن توسط نیروهوایی آلمان لوفت وافه (به آلمانی: Luftwaffe) بمباران شد و کارخانه بیلانکور (Billancourt -Hauts-de-Seine) نیز آسیب دید؛ و در ۱۴ ژوئن نیروهای آلمان ورماخت (به آلمانی: Wehrmach) وارد پاریس شدند.
در دوره مهاجرت مردم ژرژ نیز به خانه پدری بازگشت. پس از تابستان ژرژ که مطمئن بود آینده‌ای برایش درآنجا نیست به پاریس و پیش خاله اش بازگشت. اما دیگر پاریس همان پاریس نبود و کار نیز منحصر به کسانی بود که با آلمانی‌ها همکاری می‌کردند و تقریباً پیدا کردن کارغیرممکن شده بود.

باسدورف

در فوریه ۱۹۴۳ طرح کار اجباری (STO) از طرف آلمان نازی بر دولت ویشی فرانسه اعمال شد و ژرژ که درآنزمان ۲۲ سال داشت به شهرداری منطقه ۱۴ پاریس فراخوانده می‌شود و برگه تردد خودرا دریافت می‌کند. تدابیر سفت و سختی برای رفت‌وآمد از طرف آلمان نازی در نظر گرفته می‌شودو با معترضین بتندی برخورد می‌شد.
۸ مارس ۱۹۴۳ بود که ژرژ از مسیر راه‌آهن جنوب پاریس به اردوگاه کار اجباری بسدورف آلمان فرستاده می‌شود و درآنجا در کارخانه ساخت موتور هواپیمای بی ام و (BMW) مشغول بکار می‌شود.
در ماه مارس ۱۹۴۴ ژرژ موفق به گرفتن مرخصی ۱۵ روزه‌ای می‌شود که پس از آن دیگر به آلمان بازنمی‌گردد.[۸]

ژرژ اغلب مواقع در حال خواندن کتاب و نوشتن ترانه دیده می‌شد که همین باعث سرگرمی همراهانش می‌شد و بدنبال آغاز یک رمان در پاریس بنام لالی کاکامو (به فرانسه: Lalie Kakamou)او به زنحیره دوستی متصل می‌شود که در تمام طول عمرش به آن وفادار می‌ماند. از جمله این دوستان می‌توان آندره لارو (به فرانسه: André Larue)رنه ایسکین (به فرانسه: René Iskin) و بخصوص پیر اونتنیانت (به فرانسه: Pierre Onténiente)کتابخانه داری که همیشه از او کتاب قرض می‌گرفت را نام برد.

زندگی مخفیانه

پلاک یادبود اقامت ژرژ برسنس

دربازگشت به پاریس او می‌بایستی محلی را برای مخفی شدن پیدا می‌کرد و طبیعتاً بخاطر اینکه از اردوگاه کار اجباری فرار کرده بودنمی توانست با وجود کنترل‌های گشتاپو به خانه آنتوانت بازگردد و برای همین در خانه ژان و مارسل پلانش (به فرانسوی: Marcel et Jeanne Planche) در حیات کوچکی که پر از حیوانات اهلی بود و حتی از کمترین امکانات زندگی هم بهره نمی‌برد برای مدت دو سال (تا پایان جنگ) پناه گرفت. در این خانه که صاحبخانه آن هم وضعیت آنچنان خوبی نداشت ژرژ برسنس با طلوع آفتاب بیدار می‌شد و با غروب آن می‌خوابید. در همین خانه و همین زمان بود که ژرژ برسنس چند ترانه نوشت که بعدها این ترانه‌ها به سرعت مشهور شدند. این خانه که در کوچه بن‌بستی قرار دارد همچنان به صورت یادبودی از ژرژ برسنس برجا مانده. پلاکی در ورودی این بن‌بست از طرف شهرداری پاریس نصب شده که مضمون آن چنین است:

GEORGES BRASSENS HABITA CETTE IMPASSE DE 1944 A 1966 IL Y ECRIVIT SES PREMIERES CHANSONS ژرژ برسنس
از ۱۹۴۴ تا ۱۹۶۶ در این بن‌بست زندگی می‌کرد
او دراینجا نخستین ترانه‌هایش را نوشت

آزادیخواه

در سپتامبر ۱۹۴۶ او به مبارزان فدراسیون آنارشیست (به فرانسوی: Fédération anarchiste) پیوست و برای روزنامه آن‌ها بنام آزادیخواه (به فرانسوی: Le Libertaire) مطالب روزانه‌ای بانام مستعار ژیل کلن (به فرانسوی: Gilles Colin) یا ژئو سدی (به فرانسوی: Geo Cédille)می‌نوشت. مطالب او غالباً طنز سیاه بود و حاوی مطالب تندی در مورد آنچه که با آزادی فردی مربوط می‌شد بود. در مورد شدت و تندی مطالب او حتی در میان همکارانش نیز موافقین و مخالفینی داشت. ژرژ برسنس در ژوئن ۱۹۴۷ از این فدراسیون جداشد اما همچنان طرفدار آنارشیست‌ها بود. او بعدها در جشن‌هایی که از طرف لو موند لیبرتر (به فرانسوی: Le Monde libertaire) برگزار می‌شد به صورت داوطلب شرکت می‌کرد.[۹]

پوپشِن

در ۱۹۴۷ او با یوها هیمن (به استونیایی: Joha Heiman) آشنا شد. یوها متولد سال ۱۹۱۱ در کشور استونی بود. ژرژ برسنس وی را پوپشن (Püppchen) (در زبان آلمانی به معنی عروسک کوچولو) صدا می‌زد. پس از این آشنایی ژرژ برسنس تا پایان عمر به وی وفادار ماند. در همان دوران ژرژ برسنس ترانه‌هایی برای وی سرود که همگی بعدها ترانه‌های مشهوری شدند. ترانه‌هایی مانند:

  • من با شما قرار دارم. (J’ai rendez-vous avec vous)
  • من خودم را کوچک کوچک کردم-در برابر یک عروسک. (Je me suis fait tout petit - devant une poupée)
  • ساتورن (Saturne)
  • عدم درخواست ازدواج (La Non-demande en mariage)
  • هیچ چیز برای دور انداختن (Rien à jeter)

یوها در سال ۱۹۹۹ حدود ۱۸ سال پس از درگذشت ژرژ برسنس از دنیا رفت و به همراه ژرژ برسنس دفن گردید. روی سنگ نبشه آن‌ها واژه پوپشن (Pupchen) به همان گونه که آن‌ها می‌نوشتند حک شده.[۱۰]

دهه پنجاه: از پاتاشو تا بوبینو

در ۱۹۵۱ ژرژ برسنس با ژاک گرلو خواننده کاباره کاوو دو لا رپوبلیک (Caveau de la République) آشنا شد که وی پس از اینکه ترانه‌ای از وی را شنید به وی گیتار شخصی خود را هدیه کرد و به وی پیشنهاد کرد تا بجای پیانو از گیتار برای خواندن ترانه‌هایش استفاده کند. به این ترتیب ژاک گرلو ژرژ را در کاباره‌های مختلفی وارد کرد تا شناخته شود. ژرژ که آهنگ ترانه‌هایش را برای پیانو می‌نوشت همه را برای ساز گیتار تبدیل کرد. اما روی صحنه ژرژ نمی‌توانست خود را نشان دهد. وحشت زده، عرق کرده و از دست دادن کنترل بخاطر قرار داشتن روی سن عواملی بود که او را بسیار ناراحت می‌کرد و برای همین بود که همیشه ترجیح می‌داد تا ترانه‌هایش را دیگر خوانندگان بخوانند. حتی ترانه‌های معروفش را.

پاتاشو

دو نفر از اهالی ست (زادگاه ژرژ برسنس) بنام‌های روژه ترون و ویکتور لاویل که خبرنگار مجله پاری مچ (Paris Match)بودند تصمیم می‌گیرند در حد توان خود به کمک ژرژ بآیند که پس از چند آزمون ناموفق دلسرد شده بود. آن‌ها ترتیب یک مصاحبه با هنریت راگون (Henriette Ragon) با نام مستعار پاتاشو خواننده و بازیگر معروف را برای وی می‌دهند که این مصاحبه در ۲۴ ژانویه ۱۹۵۲ در کاباره محله مونمارت این خواننده برگزار شد؛ و در آنجا بود که با اجرای چند ترانه ژرژ برسنس توانست توجه پاتاشو را به ترانه‌هایش جلب کند و درآنجا بود که ژرژ با جرات ترانه‌هایش را به پاتاشو پیشنهاد کرد. پاتاشو این پیشنهاد را رد نکرد و از او دعوت کرد تا در کاباره وی ترانه‌هایش را در اولین فرصت تکرار کند. در روزهای بعد ژرژ برسنس با وجود اشکالاتش بر روی سن می‌رود و می‌خواند. در این میان پیر نیکولا (Pierre Nicolas) نوازنده گیتار بیس ارکستر او را همراهی کرد.

ژاک کانتی

در ۹ مارس ۱۹۵۲ و به تحریک پاتاشو، ژاک کانتی (Jacques Canetti) مدیر کنسرت محله پیگالبنام سه خر (به فرانسوی: Trois Baudets) و همچنین مدیر هنری شرکت فیلیپس را کنجکاو کرد تا دیداری از کاباره پاتاشو داشته باشد. ژاک کانتی با شنیدن ترانه‌های ژرژ برسنس رئیس شرکت فیلیپس را مجاب به امضای قراردادی برای ضبط موسیقی کرد. تیتر روزنامه فرانس-سوار (France-Soir) در ۱۶–۱۷ مارس: "پاتاشو یک شاعر کشف کرد!"

ضبط نخستین آلبوم‌ها

در ۱۹ مارس همان سال ضبط آلبوم «گوریل» (Gorille) و «بچه بد پشیمان» (Mauvais sujet repenti) در استودیوی ضبط سال پلیل (Salle Pleyel) آغاز شد. در زمان تولید آلبوم گوریل بعضی از همکاران وی از اینکه این آلبوم با برچسب شرکت فیلیپس منتشر می‌شود ناراحت بودند.
از ماه آوریل تا نوامبر آن سال ۹ ترانه ژرژ برسنس بر روی دیسک‌های ۷۸ دور گرامافون منتشر شد که در میان این ترانه‌ها ترانه «چتر» (به فرانسوی: Le Parapluie) توجه ژاک بکر کارگردان سینما را بخود جلب کرد. این کارگردان از این ترانه در فیلم خود بنام «خیابان استراپاد» (Rue de l'Estrapade) استفاده کرد. این ترانه همزمان با نمایش فیلم بر پرده‌های سینما به صورت دیسک نیز منتشر شد. این ترانه در سال بعد از طرف آکادمی شارل-کرو برگزیده و برنده جایزه بزرگ دیسک ۱۹۵۴ شد. در ششم آوریل نخستین برنامه تلویزیونی خود را در آر تی اف (RTF) اجرا کرد. او آهنگ «بدنامی» (La Mauvaise Réputation) را در مقابل تماشاچیان آلهامبرا (Alhambra) خواند. از ۲۸ ژوئیه تا ۳۰ اوت اولین دوره اجراهای خود را درفرانسه، سوئیس و بلژیک همراه پاتاشو و برادران ژاک برگزار کرد. از ماه سپتامبر در سالن کنسرت تروا بوده (Trois Baudets) بکار پرداخت. سالن کنسرت همیشه پر بود. در میان تماشاچیان ترانه‌هایی مانند کشتار (Hécatombe) و گوریل (Le Gorille) موافق و مخالفانی پیدا کرده بود که همین انتقادات هنری دهان به دهان در میان مردم پیچید و موجب شهرت و سرشناسی بیشتر ژرژ گشت. در سال ۱۹۵۳ همه کاباره‌ها به او پیشنهاد کار می‌دادند و دیسک‌هایش فروش زیادی پیدا کرد. نخستین اجرای او در تئاتر بوبینو که سالن مورد علاقه وی بود و آن را «کارخانه» می‌نامید در فوریه سال ۱۹۵۳ با موافقت ژاک کانتی برگزار شد و دومین اجرای وی در این سالن در اکتبر ۱۹۵۳ بود.

رنه فاله-پیر نیکولا

نویسنده‌ای بنام رنه فاله (René Fallet) تحت تأثیر ترانه‌هایی که از ژرژ برسنس در رادیو پخش می‌شد برا ی شنیدن کنسرتی از وی به سالن تروا بوده (Trois Baudets) رفت و آنچنان مجذوب شد که در ۲۹ آوریل ۱۹۵۳ مقاله‌ای به ستایش از ژرژ برسنس در مجله کانار آنشنه (Le Canard enchaîné) به عنوان " به پیش، ژرژ برسنس!" نوشت و در آن از صدای نادر و با نفوذ او تقدیر کرد. برسنس نامه‌ای برای رنه فاله می‌نویسد و از او می‌خواهد تا به دیدارش برود. این دیدار آغاز یک دوستی است که تا پایان عمر برسنس ادامه پیدا می‌کند.

در سال ۱۹۵۴ هنگامی که تور المپیا برگزارمیشد ژرژ برسنس از پیر نیکولا میخواد که نواختن کنترباس را بعهده بگیرد و این آغاز یک همکاری سی ساله می‌شود. او نوازنده باس تمامی سن‌ها و ضبط‌های ژرژ برسنس است.

ژیبرالتار

همراه با کامیابی‌های پیاپی و سرازیر شدن پول باید که حرفه اش مدیریت می‌شد. در سال ۱۹۵۴ پیر اونتنیانت (Pierre Onténiente) دوست محل زادگاهش باسدورف پذیرفت بی هیچ چشمداشتی به امور مالی او بپردازد. پیش از آنکه او کارش را آغاز کند برای کارآموزی نزد ری ونتورا (Ray Ventura) ناشر ژرژ برسنس می‌رود.

ژرژ برسنس در سال ۱۹۵۵ صاحب خانه خانواده پلانش می‌شود و پس از نصب آب و برق خانه را به آن‌ها بازمی‌گرداند. در همین سال بود که او پل فورت (Paul Fort) شاعر مورد علاقه‌اش را ملاقات می‌کند، همان شاعری که ترانه‌سرای یکی از نخستین کارهای ژرژ برسنس بود بنام اسب کوچولو (Le Petit Cheval). ایستگاه رادیویی تازه راه‌اندازی شده‌ای بنام اروپ ان (Europe 1) رویدادی مهم در حرفه اوست زیرا تنها ایستگاه رادیوی دولتی است که ترانه‌های ممنوع او را پخش می‌کند. در سال ۱۹۵۶به عنوان مجری این ایستگاه رادیویی شروع به کار می‌کند.[۱۱]