اشعار مذهبی

#حضرت_علی_علیه_السلام

تو بی ابتدایی و بی انتها
شبیه پیمبر شبیه خدا

تو بالاترین نقطه ی باوری
معماترین نقطه ی زیر با

مقرب ترین جلوه ی لم یلد
و لم یولد آیه های خدا

تو آن سمت دروازه ی باوری
همانجا که می خوانمش ناکجا

مرا آن طرف ها اگر راه نیست
شما لااقل این طرف ها بیا

تو آن خواهش سبز سجاده ای
همان التماس شب انبیا

تویی مقصد اول و آخرم
مناجات شبهای غار حرا

بیا با پرو بال کروبیان
بزن وصله این گیوه ی پاره را

بزن بیل خود بر سر این زمین
بزن تا که باشم درخت شما

من از آبِ چاهِ شما خورده ام
که حالا شدم تشنه ی کربلا

خدای کرم سایه ی ناشناس
در این کوچه های بدون صدا

چنان مخلصانه کرم میکنی
که حتی نمیماندت رَدِّ پا

تو یعنی همان شاه ِ شهر منا
که داری قدم میزنی با گدا

در این سینه ی شب کجا میروی؟
از این جاده ها ، دور از چشم ما

به سمت مناجات سجاده ات
اگر میروی التماس دعا

***

تو بارانترینی و ما خشکسال
رسیده ترینی و ما کالِ کال

تو مانند آبی ولی آب تر
تو مثل طلایی ولی ناب تر

اگر تو صعودی فرودیم ما
اگر تو نبودی نبودیم ما

تو نور ِ خودی ، آفتاب ِ خودی
مسلمان دین کتاب خودی

تو اسرار لبهای پیغمبری
قسمهای شبهای پیغمبری

تو سیبی تو میل شب جمعه ای
دعای کمیل شب جمعه ای

مسیحای مَسح ِ یتیمان تویی
محاسن سپید کریمان تویی

تو سیمرغی و کوه قاف خودی
تو ذی الحجه ی در طواف خودی

تو با مردمی مردمی نیستی
تو نان جویی گندمی نیستی

تو نوری و هر صبح خورشیدمی
تو اخلاص آیات توحیدمی

تو دیگر برای من عادت شدی
هزار و دو رکعت عبادت شدی

تو شصت و سه دفعه بهارم شدی
نهالت شدم باغدارم شدی

همیشه در ِ خانه ات باز بود
تنورت همیشه نمک ساز بود

تو بودی که شبها سحر داشتند
یتیمان کوفه پدر داشتند

پُر از نوری و آفتابی علی
سلام بدون جوابی علی

نگاهت شبی خواب راحت نکرد
و یک شب لبت استراحت نکرد

تو رفتی و حالا در این روزها
ورق میزنم خاطرات تورا

همان روزهایی که تنها شدی
شکسته ترین مرد دنیا شدی

همان روزهایی که یک مرد پست
غرور تورا با طنابی شکست

همان جا تو را خونجگر کرده اند
بتول تورا بی پسر کرده اند

همان جا دل ِ مهربانت شکست
همان روز چند استخوانت شکست

تو بالایی و در کف ِ پستها
زدند آفتاب تو را دستها

#علی_اکبر_لطیفیان

اشعار مذهبی

بی‌سبب نیست که بستند در دوزخ را ...
رمضان ماه علی هست که دلخواهش هست

ای معاصی‌زدگان، رحمت او گسترده‌ست ...
بخشش و مغفرتی هست اگر ماهش هست !

اشعار مذهبی

#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#امام_زمان_ارواحنا_فداه

چه صبحی کو از آن آید دمادم
نسیمی دل فزا با عطرِ مریم

دلِ عرش خدا شد آب و جارو
به یمنِ ماهِ شعبانُ المُعَظم

دل هفت آسمان در تار و پودِ
دلِ سر رشته هایِ حبلِ محکم

پر و بالِ ملائک گشته فرشِ
قدوم صاحبانِ خیرِ اعظم
 
سه نورِ سرمدی،نورٌ علیٰ نور
که باغ شیعه شد از هر سه خرّم

چه عرشی! با سه خورشید و یکی مَه
در این منظومه یِ عرشِ منظّم

حسین بن علی،سجاد و عباس
و مهدی آخرین نورِ مجسّم

خبر کن فطرسِ بی بال و پر را
که بر زخمَت حسین آورده مرهم

کشیده پرده بر هرمِ جهنم
به نورِ کوثر و با دستِ زمزم

حلول ماه دیگر در دلِ ماه
زِ نورِ زهره یِ زهرا به عالَم

همان ماهی که با حُکم ادب باز
برادر را به خود کرده مقدّم

چنان اَفشانده نورش را به هستی
که پیش او زحل گردیده مبهم

چه سرّی در دلِ شعبان نهان است
که از آن می رسد بویِ محرم

گره خورده ضریحِ حاجت ما
 به چشمِ ماهِ شعبانُ المعظم

به دور باغ گلهای تو ،زهرا
بگردم یا بگردم یا بگردم؟

#منصوره_محمدی_مزینان

اشعار مذهبی

#امام_حسین_علیه_السلام

یک عمر شدم عاشق و سر مست حسین
این دل شده تا همیشه پابست حسین

امید من این است رسد روز جزا
پرونده ی بی کسیِ من دست حسین

#محمد_دری_صفت

اشعار مذهبی

#امام_حسین_علیه_السلام

تا نام تو آمد، به سرم زد بنویسم
از دست دلم هر چه بر آمدبنویسم
جایی که خداوند قسم خورده به فجرت
درباره ات  ای مرد چه باید بنویسم

طوبایی و هر ساقه ی تو معجزه خیز است
خاک قدم ناقه ی تو معجزه خیز است
درمان پرِ سوخته ای ثابتمان کرد
حتی پر قنداقه ی تو معجزه خیز است

ای آمده در قالب سوگند خداوند
دربند تو دنیا و تو در بند خداوند
اشکت فوران ساز عقوبات الهی
خندیدن تو باعث لبخند خداوند

فرزند علی هستی و از پشت محمد(ص)
"یاقوت دو دریایی"¹ و در مشت محمد(ص)
ازگوشت وازخون رسولی و مکیده است
غیرازتو که شیر از سرانگشت محمد(ص)؟

در صفحه ی انجیل نوشتند شُبیری
مسئول مسلمان شدن ساکن دِیری
ای صاحب دلهای پریشان محرّم
درسینه ی ما نیست دگرغیرتو غیری

#عالیه_رجبی

۱-اشاره به آیات(۱۸و۱۹)سوره ی الرحمن

اشعار مذهبی

#امام_حسین_علیه_السلام


فطرس رسیده جا به کبوتر نمی رسد
حتی فرشته پیش تو با پر نمی رسد

پس با وجود این همه شعبان که رفته است
دیگر گناهکار به محشر نمی رسد

با یاحسین مست ترینیم به مقصدش
هر قدر کاه گشت سبک تر،نمی رسد

گاهی برای ما نرسیدن رسیدن است
آن جا که دست شاه به نوکر نمی رسد

دنیای بی حسین اگر آخر غم است
دنیای با حسین به آخر نمی رسد

کوهی به کوه نه که در این روزگار پَست
دست برادری به برادر نمی رسد

در هیچ لحظه ای به جز از لحظه ی اَخا
در نقشه ها فرات به کوثر نمی رسد

ارث پدر گلوی بریده ست لاجَرَم
وقتی که اکبر است به اصغر نمی رسد

وقتی که نیستند علی های کربلا
انگشترت مگر که به دختر نمی رسد؟؟

در آخرین دقیقه به داد گلوی تو
حتی نه بوسه های پیمبر نمی رسد

حق در مَثَل همیشه به حق دار می رسد
با این حساب شمر به حنجر نمی رسد

با این حساب بر تن او پاره هم شود
پیراهن حسین به لشگر نمی رسد

این شاکلید قصه ی صحرای کربلاست
سر می دهد حسین ولی سر نمی رسد

#مهدی_رحیمی

اشعار مذهبی

#امام_حسین_علیه_السلام


نسیم عشق وزیدن گرفت در جان ها
بهار نور رسیده پس از زمستان ها

خبر دهید به فطرس سر امده تبعید
دوباره بال بزن بر فراز میدان ها

بگو به مدعیان کرم که چاره کنند
رسیده است کریم تمام دوران ها

کسی که ساحل ارامش است و کشتی او
گذر کند به سلامت ز هر چه طوفان ها

کسی که قطره ی اشک عزای او کافی ست
برای چیدن برگ و بساط شیطان ها

همان که طفل دبستان روضه اش باشد
معلم همه ی رهروان عرفان ها

در امتحان "اَلَسْتُ بِربِكمْ " با عشق
گذاشت هستی خود را به پای پیمان ها

کسی که خنده ی نوزاد او به تیر بلا
چه اعتبار رفیعی دهد به قربان ها

به جایگاه غلام سیاه او فردا
چه غبطه ها که نخواهند خورند سلطان ها

بگو به هر که غم دل شکستگی دارد
حسین امده یعنی کلید درمان ها

کلیدْ واژه ی توبه حسین گفتن شد
برای حضرت ادم برای انسان ها

بگو نبیِ خداوند با دلی اگاه
بگو"اَحَبَ حسينا" شده اَحَب الله


#حسن_کردی

اشعار مذهبی

#امام_حسین_علیه_السلام


هرچه بادا باد اما عشق باد
عشق بادا عشق بادا عشق باد
جوهر این عاشقی‌ها عشق باد
کارِ دنیا کارِ فردا عشق باد
عقل رفت وگفت تنها عشق باد

عین و شین و قاف یعنی جان حسین
عشق یعنی جان سَنَ قربان حسین

"عشق یعنی جلوه‌ای در آبگین"۱
عشق یعنی دست حق در آستین
عشق یعنی عقل اما با یقین
عشق یعنی نیست غیر از او همین
عشق یعنی یا امیرالمومنین

یا علی گفتیم و بعداز آن حسین
جان ما ای جان سَنَ قربان حسین

اینهمه غارتگری‌ها را ببین
از دلِ ما دلبری‌ها را ببین
زیر پایت پادری‌ها را ببین
شور و شوقِ نوکری‌ها را ببین
یا حسینِ آذری‌ها را ببین

سالدی قَلبیم د َعجب طوفان حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین

روز اول که دلم را ساختند
با همین دلها حرم را ساختند
بعد آن شادی و غم را ساختند
از نوکِ مژگان قلم را ساختند
نقش شد نامت عَلَم را ساختند

نعره زد میرِ علمداران حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین

تو حسینی و سلامت شد حسن
خوش بحالت که امامت شد حسن
آمدی و همکلامت شد حسن
آفتاب رویِ بامت شد حسن
استلامت احترامت شد حسن

"شد حسن با هیبتت حیران حسین"۲
جان ما ای جان سن قربان حسین

نام آقازاده هایت تا علی است
با همین سه کارهامان با علی است
یادمان دادی فقط آقا علی است
با شما شیرینی دنیا علی است
یاعلی و یاعلی و یاعلی است

گفت ایوان نجف : سلطان حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین

مادرم من را به دستش تا گرفت
ماجرای ما همانجا پا گرفت
کربلایت در دلِ ما جا گرفت
کار عشق و عاشقی بالا گرفت
دست ما را حضرت زهرا گرفت

درحرم گفتیم آقا جان حسین
جان ما ای جان سن قربان حسین

ای دل از این زخم پنهانی بخوان
چند بیت عمان سامانی بخوان
یاد زینب از پریشانی بخوان
از وداعی سخت بارانی بخوان
رفت پیراهن ، زِ عریانی بخوان

من کی‌اَم عمان بی سامان حسین
جان من ای جان سن قربان حسین

"خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگِ مَهلاً مَهلَنَش بر آسمان
اهل دل را آتش اندر جان زنان"۳

بی تو ای وای من و طفلان حسین
صبر کن ای جان سن قربان حسین

#حسن_لطفی

۱.اشاره ای به آیه مبارکه نور
۲.حدیثی از امام مجتبی علیه السلام
۳.ابیاتی از گنجینه ی اسرار عمان سامانی

اشعار مذهبی

امام_حسین_علیه_السلام

صبحِ محشر به جوابِ سخن لم یزلی
بی تأمل ز سویدا ،بِکِشم صوت جلے

بہ علـيٍ بہ علـيٍ بہ علـيٍ بہ علـے
اَنَا مِن زمره یِ عشّاقِ حسینِ بنِ علے

#منصوره_محمدی_مزینان

اشعار مذهبی

#امام_حسین_علیه_السلام

خورشیــد شب فاطمــه بالا آمد
شکل دگر علی(ع) و زهرا(س) آمد

مشتاق زیارت حسن(ع) بود، #حسین(ع)
این بــود که شش‌مـاهـــه به دنیــــــا آمد