جشن ها

شب یلدا

 
شب یلدا
Persian Lady recites Hafez Poems in Yalda Night.jpg
بانویی که در کنار میز یلدا، دیوان حافظ می‌خواند.
نام رسمی آیین شب یلدا
شب چله
جشن چله
جشن یلدا
برپایی توسط ایران
جمهوری آذربایجان
افغانستان
اقلیم کردستان
تاجیکستان
پاکستان
در میان ایرانی‌تباران آمریکا، اروپا، کانادا، استرالیا
جشن‌ها خوردن هندوانه، انار و آجیل
خواندن دیوان حافظ و شاهنامه
فال حافظ
کف زنی یا بیخ زنی
تاریخ ۳۰ آذر

شب یَلدا یا شب چلّه[۱]یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است.[۲] در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود.

یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته می‌شود. خانواده‌های ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه را مهیا و دور هم صرف می‌کنند. پس از صرف تناولات، قصه‌گویی پیرترها برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ رایج است.[۳] در لرستان به شب یَلدا (چله)، «شو اول قاره» (قاهاره) می‌گویند.

 

 
 

 

ریشه نام و دیگر واژه‌ها

«یلدا» برگرفته از واژهٔ سریانی ܝܠܕܐ به معنای «زایش» و «تولد» است.[۴] ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است.[۵] در آثارالباقیه بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.[۶]

چلّه، دو موقعیت گاه‌شمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز) است. واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفاً نشان‌دهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.[۷]

پیشینه

چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد{مدرک}[۱] در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[۸] در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:[۹]

یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به‌غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.[۱۰] در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فراورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می‌زد» نیز نهاده می‌شد.

شباهت یلدا با جشن‌های دیگر اقوام

 
سفرهٔ شب یلدا

جشن انقلاب زمستانی در بین دیگر اقوام باستان نیز رایج بوده است. در روم باستان و همزمان با ترویج مسیحیت، پرستش سول اینویکتوس (خورشید شکست ناپذیر) ایزد پاگان رومی بسیار شایع بود و رومیان میلاد او را در زمان انقلاب زمستانی جشن می‌گرفتند. سول اینویکتوس در آیین میترائیسم رومی نیز نقشی ویژه داشت و حتی میتراس (معادل یونانی میترا ایزد باستان ایرانی) لقب خورشید شکست ناپذیر را داشت.

محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.[۱۱] هنگام توسعهٔ آیین‌های رازورزی در اروپا و سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می‌نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می‌یافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می‌کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد.[۱۲][نیازمند منبع]فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده است.[۱۳][۱۴] جشن تولد میترا تنها آئینی نیست که به مسیحیت راه پیدا کرده است. میان سنت‌های مسیحیان و آئین میترائیسم شباهت‌های زیادی وجود دارد. امروزه تمام مسیحیانی که تولد عیسی مسیح را جشن می‌گیرند هنوز هم در روز جشن شومینه و شمع‌هایشان را روشن نگاه می‌دارند، درخت کریسمس را با چراغهای کوچک نورانی تزئین می‌کنند، شب زنده داری می‌کنند و غذاهای مخصوص و ویژه می‌خورند؛ به دید و بازدید یکدیگر می‌روند و این مناسبت را در کنار دوستان و اقوامشان جشن می‌گیرند؛ درست نظیر همان سنتی که ایرانیان باستان در شب یلدا برگزار می‌کردند. کریسمس و یلدا تنها نمونه‌ای از بسیاری از باورها، آداب و رسوم، نمادها، داستان‌ها و افسانه‌های مشترکی هستند که مردم ملل مختلف و مذاهب مختلف را به هم پیوند می‌زنند. [۲]

آیین‌های یلدا در نقاط مختلف ایران

 

استان خراسان

 
کف زنی یا بیخ زنی در شب چله درزیبد.

در خراسان واژه یلدا به‌کار برده نشده در تمام ادوار تاریخی تا آنجا که اسنادشفاهی و مکتوب وجود دارد شب چله یا چله نشینی بکار رفته و در این شب طولانی آیین‌های و مراسم‌های خاصی وجود داشته که شاید در سایر مناطق ایران کمتر مرسوم بوده است به آن شب چراغانی یا شب چراغ می‌گفتند. از آنجا که هر میهمانی برای رفتن به شب نشینی، چراغی را همراه خود می‌برده و به دلیل فراوانی چراغ‌ها عبارت چهل چراغ که نشانه کثرت است بکار می‌بردند.[۱۵]

یکی از سنتهای مهم برگزاری مراسم سرحمومی در شب چله بوده است. سرحمومی مراسمی است که داماد در حمام عمومی مردانه و عروس در حمام زنانه طی مراسم با شکوهی به حمام می‌بردند و با رقص و پایکوبی و چوب بازی مراسم حنا بندان بعد از شستن و کیسه کشی داماد انجام می‌دادند و در مراسم حنا بدان آواز امشب حنا می‌بندیم... بر دست و پا می‌بندیم ... را بصورت گروهی می‌خواندند؛ و درپایان لباس نو بر عروس و داماد و اقوام نزدیک آنها می‌پوشیدند این مراسم گاهی تا سحر طول می‌کشید و مقدمه مراسم عروسی در بعد از ظهر روز بعد بود. افراد دعوت شده در صحن حمام جمع می‌شدند اما جوانان و افراد غیر مدعو تا پایان مراسم در بیرون از حمام جمع می شدندو شوخی و بازی سیاه بازی و انتر بازی در می‌آوردند.

هدیه دادن داماد برای نامزدش نیز یک امر اجباری بوده است در این شب به داماد این امتیاز بزرگ داده می‌شد که با بردن هدیه برای نامزدش بتواند شب در خانه بااو در یک اتاق و دوتایی بخوابد. داماد تا قبل از شب زفاف فقط در مناسبتهای خاص و از جمله شب چله مجاز به خوابیدن با نامزدش بوده است که به آن نامزد بازی می‌گفتند. در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است. یکی از آیین‌های ویژه شب چله در استان خراسان رضوی و خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» می‌ریزند. مردان و جوانان فامیل با دسته‌ای از چوب‌های نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را برای ساعتها هم می‌زنند تا به صورت کف سفت درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف و سپس سفت شود خشک شده آن مانند گز اصفهان می‌شود. کف آماده شده در پایان با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده می‌شود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کف‌ها مجاز هستند با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان می‌افزایند.

 
انار شب چله

یکی دیگر از جشنهای ایرانی چله تموز است که عکس چله زمستان است و آن طولانی‌ترین روز سال است که هنوز هم در خراسان جنوبی گرامی داشته می‌شود.[۱۶]

اصفهان

شب یلدا (شب چله) در شهرستان دهاقان اصفهان: مانند سایر مناطق ایران فامیل و بستگان به خانهٔ پدر بزرگها یا مادر بزرگها می‌روند ودور هم پای کرسی جمع می‌شوند. صاحب خانه هم با آجیل و میوه از مهمانها پذیرائی می‌کند آنها تا پاسی از شب و گاهی تا نزدیک صبح می‌نشینند، شاهنامه می‌خوانند و فال حافظ می‌گیرند. بزرگترها داستان یا خاطره نقل می‌کنند. تازه دامادها با هدیه یا خوانچه به خانه عروس می‌روند. آجیل شب یلدا:کشمش، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو یا برگه گلابی، جوزقند و انجیر و خرما است. میوه شب یلدا:انار، هندوانه، سیب، گلابی انباری (سیبری) است. نوشیدنی شب یلدا:بطور معمول چای و شربت و چنانچه برف باشد مخلوط برف و شیره انگور. غذای شب چله (یلدا):چنانچه مقدور باشد پلو ماهی و در غیر اینصورت یکی از غذاهای محلی:مانند کوفته، گندی، دلمه، چرب و شیرین و . . .

استان آذربایجان (شرقی و غربی)

شب.png

 

یلدا.jpg

 

مبارک.png

 

باد.png

در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

استان کردستان

در کردستان نیز مانند سایر مناطق کوهستانی ایران این آیین تاریخ کهنی دارد که به همان نام قدیمیش «شو چله» خوانده می‌شود و در شهر سنندج مرکز استان کردستان از قدیم اکثر خانه‌ها غذای دلمه و نان سنگک یرای پذیرایی از مهمان‌ها آماده می‌کنند و این به صورت سنتی در این شهر تبدیل شده است.

استان بوشهر

مردم استان بوشهر نیز همچون دیگر هموطنان ایرانی، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگ‌ترها می‌گذرانند. هندوانه در شب یلدا در بوشهر کاربرد زیادی دارد.

استان مازندران

در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می‌شود. در این شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دورهم‌نشینی و خواندن فال حافظ و فردوسی‌خوانی به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصاً انار و هندوانه و ازگیل می‌پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان‌های بزرگترها، شب را به صبح می‌رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکی‌ها است.

استان فارس

سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.

استان همدان

همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. در گلپایگان قدیم هم شب یلدا این رسم بود. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش ومویز نیز خورده می‌شود که از معمول‌ترین خوراکی‌های موجود در این شهرستانهاست. همچنین درآجین میوه وتنقلات برای دختری که نامزد شده ازطرف خانواده دامادبرده می شودو این ازرسوم قدیم به جامانده است.

استان اردبیل

در اردبیل رسم است که خانواده‌ها شب یلدا دور هم جمع می‌شوند و تا پاسی از شب با هم شب نشینی می‌کنند. هنداونه، انار، پرتقال، تخمه، ماهی پلو و... از جمله خوراکی‌هایی است که در استان اردبیل مرسوم هست، ودر شب یلدا برای تازه عروس هندوانه تزئین می‌کنند و به همراه هدایای دیگر از طرف خانواده داماد فرستاده می‌شود.

استان گیلان

در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» (آو= آب و کونوس = ازگیل) یکی دیگر از خوردنی‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اتاق می‌گذارند.

ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه‌کش آفتاب می‌خورند. در گیلان در خانواده‌هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می‌فرستند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولاً ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می‌گردد.[نیازمند منبع]

استان خوزستان

مردم خوزستان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.[نیازمند منبع] به خانه بزرگترها رفته و دور هم جمع شده به شوخی خنده گذرانده، آجیل هندوانه انار شیرینی و خرما و لبو و اش وشیرینی‌های مختلف از جمله خوراکی‌های این آیین کهن است.

استان قزوین

مردم استان قزوین نیز همچون دیگر هموطنان ایرانی، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگ‌ترها می‌گذرانند. به عقیده بزرگ‌ترها آوردن میوه‌های مختلف خشک و تر و میوه‌های سرخ‌فام که به «شب چره» معروف است، همراه با خوراکی‌های دیگر شگون داشته و زمستان پر برکتی را نوید می‌دهد. در میهمانی شب یلدا که همه دور هم جمع می‌شدند مادر بزرگ‌ها نقش محوری داشتند. در گلپایگان بخصوص در بعضی مواقع که مادر بزرگ‌ها در آوردن تنقلات تأخیر می‌کنند کوچکترها شعر «هر که نیارد شب چره - انبارش موش بچره» سر می‌دهند، که مادربزرگ در آوردن «شب چره» تعجیل می‌کند. دراین شب اغلب مردم قزوین با خوردن سبزی پلو با ماهی‌دودی و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله کشمش، گردو، تخمه، آجیل مشگلکشا و انجیر خشک، شب نشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره می‌زنند. به عقیده مادر بزرگ‌های قزوینی اگر دراین شب ننه سرما گریه کند باران می‌بارد، اگر پنبه‌های لحاف بیرون بریزد برف می‌آید و اگر گردنبند مراوریدش پاره شود تگرگ می‌آید. یکی دیگر از آداب و رسوم «شب یلدا» فرستادن «خونچه چله» از سوی داماد به عنوان هدیه زمستانی برای عروس است. در این خونچه برای عروس پارچه، جواهر، کله‌قند و هفت نوع میوه مثل گلابی هندوانه، خربزه، سیب، به با تزئینات خاصی فرستاده می‌شود.

لرستان

شب چله در میان مردم لرستان دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن «شو اول قاره» می‌گویند. شب نشینی، دید و بازدید اقوام، فال چهل سرو، فال حافظ، پختن غذاهای خاص این شب، دراز کردن شال یا چادری از پشت بام همسایه برای دریافت آجیل و میوه از سوی دیگر همسایگان و خواندن اشعاری به همین منظور از برنامه‌های ویژه شب یلدا در شهرهای مختلف لرستان است. در این شب همچنین مردم استان با استفاده از گندم، شاهدانه، کنجد و گردو، تنقلاتی خاص تهیه می‌کنند و با جمع شدن افراد خانواده کنار هم از آن استفاده می‌کنند.

در لرستان شب چله (شو اول قاره) گندم شیره هم می‌خورند که از این طریق گندم را در شیره می‌خیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط می‌کنند سپس آن را روی ساج برشته می‌کنند و همراه بادام، گردو، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط می‌کنند.

در لرستان شب چله (یلدا=شو اول قاره)، نوجوانان و جوانان با رفتن به پشت بام همسایه خود و دراز کردن شالی، اشعار زیر را بلند بلند می‌خوانند و همسایه در شال آنها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه می‌گذارد.

«امشو اول قاره، خیر د هونت بواره» امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد.

«نون و پنیر و شیره _ کیخا هونت نمیره» نان و پنیر و شیره کدخدا (صاحب خانه) خانه ات نمیرد.

«چی به علی کوشکه بیاره» چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد...

صاحب خانه کمی آجیل گندم برشته با میوه و شیرینی در شال بچه‌ها می‌گذارد و بچه‌ها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحب خانه، تکرار می‌کنند:

«امشو اول قاهاره نون و پنیر و شیره کیخا هونت نمیره» (امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد) سپس، شال را برمی‌دارند و به روی پشت بامهای دیگر می‌روند و دوباره ترانه فوق را می‌خوانند.[۱۷]

خوراکی‌ها

انار و هندوانه جزو مهم‌ترین ملزومات شب یلدا هستند. همچنین آجیل شب یلدا نیز در ایران طرفدار بسیاری دارد.

برای نیاکان ایرانی‌ها که به آئین مهر دلبستگی داشتند، رنگ قرمز (نماد نور خورشید) گرامی بود. رنگ سرخ انار و هندوانه، و انتخاب سیب قرمز و سنجد در سفره شب یلدا چه بسااشاره به همین موضوع است.

شب چله در حوزه فارسی

در خراسان بزرگ تا کشمیر شب چله بزرگ مورد تکریم بوده است. بخصوص در افغانستان بخش‌هایی از پاکستان و شمال هند و کشمیر به شب یلدا شب چله کلان chillai kalan می‌گویند. بخصوص در میان تاجیکان شب چله کلان (بزرگ) با آیین‌هایی همراه است. این آیین‌ها شباهت زیادی به آیین‌های شب چله ایرانی دارد.

در مزار شریف، همه ساله با نزدیک شدن به آخرین و طولانی‌ترین شب از فصل پاییز که چله بزرگ نام دارد، مردم فرهنگ دوست ولایت بلخ در شمال افغانستان با آداب و رسوم خاص خود به استقبال این شب می‌روند.[۳]

ثبت میراث فرهنگی و معنوی یونسکو

جمهوری آذربایجان در پی آن است تا یلدا که یکی از آئین‌های باستانی و ملی ایران با قدمتی ۸ هزار ساله است را با نام خود ثبت کند.[۱۸]

خاطراتی از شهدا

پلاکش را آرام باز کرد و انداخت داخل رودخانه. دستش را گرفتم و با عصبانیت

گفتم:

این چه کاری بود کردی؟ اشکِ چشمانش سرازیر شد... سرش را بالا آورد و گفت:

حاجی! من سید هستم. میخوام مثل مادرم زهرا(س)گمنام بمونم.......



نثار ارواح طیبه ی شهدا صلوات..

اقوام

پودینه

 

پودینه، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستان می‌باشد.

این طایفه در شهرستان زابل، زاهدان و قسمتهایی از شمال ایران و استان البرز سکونت دارند. تراکم جمعیتی آنان در شهر ادیمی و پشت ادیمی و اطراف کوه خواجه و روستای پودینه بخش میان کنگی بیشتر است. همچنین پراکندگی این طایفه در شمال شرق سیستان و مناطقی از افغانستان و در مجاورت مرز ایران قرار دارد. از نظر جمعیتی جزو بزرگترین طوایف استان به شمار می‌آید.

با توجه به مطالعات کرنولوژی و تبارشناسی که دکتر جوزف آلیسون و دکتر دیوید هاتمن بر روی اقوام موجود در افغانستان انجام دادند و با توجه به اینکه گروهی از این قوم در افغانستان نیز سکونت دارنددر تحقیقات خود مربوط به این قوم به این نتیجه دست یافتند که اینان از قدیمیترین اقوام ساکن در سیستان قدیم بوده‌اند. با توجه به مطالعات انجام گرفته و کشف شواهدی به احتمال زیاد بازماندگان اقوام سکایی ساکن در سیستان بزرگ می‌باشند.

این طایفه در زمان حمله تیمور در منطقه جوین حکفرمایی می‌نمودند اما با لشکرکشی تیمور جنگ سختی بین این طایفه و متحدانش با سپاهیان تیمور به وقوع می‌پیوندد و سامک خان سربند بزرگ این قوم و حکمران جوین به دست سپاهیان تیمور کشته شده و در نتیجه باعث شکست و سقوط جوین به دست سپاهیان تیمور می‌شود. تیمور دستور قتل و عام بزرگی را صادر کرده و بسیاری از این قوم کشته و پس از آن آواره شده و در نقاط مختلف سیستان بزرگ پراکنده می‌شوند؛ و دیگر پس از آن نتوانستند اتحاد و حکمرانی قبلی خود بر مناطق تحت سلطه باز یابند و به قومی چند تکه و پراکنده تبدیل شدند.

حرفه اصلی آنان کشاورزی و دامداری (گاوداری) است.

اقوام

طایفه سارانی

 

طایفه سارانی

طایفه سارانی (سارونی)، یکی از طوایف استان سیستان و بلوچستان می‌باشد. افراد این طایفه علاوه بر استان سیستان و بلوچستان در استان‌های گلستان، خراسان جنوبی و خراسان رضوی و عده ای هم در کشور ترکمنستان سکونت دارند. بزرگ این طایفه آقاعلی خان (فرزند سردار حاج حسین خان) می‌باشد. افراد طایفه سارانی به پنج تیره بنام‌های کوچک زهی، محمود زهی، اسکندرزهی، باران زهی و رستم زهی تقسیم می‌شوند. از لحاظ مذهبی نیمی از افراد طایفه سارانی، اهل سنت و به زبان بلوچی سخن می گویند.همچنین در استانهای فارس و تهران (روستای ساران از توابع شهرستان دماوند) افرادی با نام خانوادگی سارانی زندگی می‌کنند.

اقوام

ریگی (طایفه)

 

طایفه ریگی، از طوایف بزرگ سیستان و بلوچستان می‌باشد.

 

 
 

 

تاریخچه

بزرگان این طایفه به استناد روایت قبیله‌ای، ریشه خود را از اقوام آریایی می‌دانند که در ناحیه کرمان کنونی ساکن شده بودند.[نیازمند منبع] بعد از حمله ترکان غز این طایفه در ناحیه‌ای به نام ریگستان حدود زاهدان و خاش کنونی مستقر شدند که این منطقه هم اکنون سرحد نامیده می‌شود. ناحیه سرحد از شمال به کهنوک، پابید و جون آباد، از شرق به تهلاب ریگ ملک و از جنوب به گوهر کوه و از غرب به محل سکونت طایفه شه بخش محصور است. این منطقه محل زندگی طایفه سرحدی نیز می‌باشد.

تعداد قابل توجهی از طایفه ریگی در سیستان زندگی می‌کنند که از بلوچ‌های اصیل سیستانی به حساب می‌آیند. با توجه به محدوده سیستان بزرگ، که سرحد (ریگستان) قسمتی از آن را تشکیل می‌داده است ریگی‌های منطقه مذکور نیز اصالتاً سیستانی به حساب می‌آیند.

علت مهاجرت به سیستان

استقرار دائمی برخی از ریگی‌ها در سیستان کنونی، زمانی صورت گرفت که دامنه ناامنی‌های ناشی از هجوم و حمله افغانی‌ها و نیروهای وابسته به غارتگران داخلی و خارجی به ناحیه سرحد (ریگستان) کشیده شد.

سبز علی جد بزرگ شماری، از ریگی‌ها(حسین بر )که از نظر نژادی خود را اصالتا از جالق سراوان می‌دانند، در زمان سردار شریف خان نارویی از بلوچستان به سیستان منتقل شده‌اند. از سبزعلی پسری به نام جلائی مشهور است وی مرد ی سرمایه دار و قدرتمندی بوده که شریف آباد را در اختیار داشته‌است و ریگی‌های جلائی از اعقاب وی هستند.

تیره‌های ریگی

طایفهٔ ریگی اکنون به علت کثرت جمعییت به ایل ریگی تبدیل شده هر طایفه ایی دارای چند تیره و هر تیره دارای چندین شلوار رند گشته است. عبارتند از : نتوزهی، بولاق زهی، کنگوزهی، جری زهی، نصروئی، شاهکزهی، سندزهی، میرکازهی، حسین بر، عیسی زهی، خوبیارزهی ، ارباب زهی، جانو خان زهی، محمد علی زهی،جامزهی، عبداله زهی، بلوچ خان زهی، شنبه زهی، اُشترک، محمد زهی و...

  • تیره نتوزهی -این تیره از گروه مهم و اصیل طایفه ریگی هستند که در منطقه شغالک و میرجاوه و جوناباد و جالق و بم پشت و شماری نیز در زاهدان سکونت دارند.

تیره نتوزهی باتوجه به شجره نامه موجود از سادات حسني و منتسب به آقا امام حسن مجتبي (ع) مي باشند وبه همين دليل به آنها لقب مير كه دراين جا معني آن حاكم وسيد اصل مي باشد داده اند .مترادف شدن اين دوكلمه به خاطر باور مردم بود كه معتقد بودند حكومت وسروري قوم ازآن سادات است وبس در شجره نامه كلمه خان كه در القاب به كرات مشاهده مي شود با مفهوم خان كه باعث تداعي كلماتي چون ظلم،ستم،جور درذهن مي شود متفاوت است بزرگان طايفه ريگي خان نان بوده اند نه خان نام ودرزمان قحطي وگرسنگي سفره گسترده آنها براي مستضعفين ،فقرا وضعفا پهن بوده است و به همين دليل به آنها اين لقب را اختصاص داده اند

تیره خوبیارزهی : این تیره در منطقه لادیز ، میرجاوه ، باگو ، زاهدان و شماری نیز در [{مینو دشت استان گلستان}] سکونت دارند.

طايفه ریگی خوبیارزهی خود را از اولاد مالک اشتر نخعی میدانند که در زمان خلافت حضرت عمر(رض) به ایران آمده اند. نخعی ها یا جماعت نخی به واسطه انتساب رشته انساب مالک اشتر نخعی به جدی به نام نخع - نخعی نامیده می شوند.

چگونگی شجره نسبت طایفه ریگی خوبیارزهی

گروهی از اعراب مسلمان که از اخلاف و وابستگان مالک اشتر نخعی میباشند و خود را از اعراب و قبیله مذحج میدانند در زمان خلافت حضرت عمر(رض) که دین مبین اسلام بر امپراطوری بزرگ ساسانی در ایران و روم مسلط شد ، به سرزمینهای آباد ایران مهاجرت کردند و در حوالی شیراز، اراک، کرمان، جیرفت، مکران و سیستان استقرار یافتند خصوصاً در زمان حکومت صفویی به این افراد توجهی بیش از حد شد و با واگذاری چشمه ها و قنات پرآب زمینهای اباد به انها واگذار گردید و مقامهای دولتی و مناسب والای حکومتی بدست آوردند و از طرفداران سر سخت حکومت وقت قرار گرفتند چنانکه سردار بزرگ و معروف نخعی امیر قنبر خان حدوداً سیصد و پنجاه سال قبل به امارت و فرمانروائی ایالت مکران و سیستان برگزیده شد سایر وابستگان امیر قنبر خان بطور پراکنده در جاهای مختلف این ولایت به تصرفات ملکی بزرگی دست یافتند و با قدرت و حرمت زیادی زندگی میکردند و به جانبداری از حکومت وقت میپرداختند. یکی از سرداران بزرگ و نزدیکان امیر قنبر خان ، خوبیار خان فرزند عباس خان بود. که نوادگان و بازماندگانش خود را منتسب به خوبیار خان ، ریگی خوبیارزهی میدانند.

تیره بولاکزهی باریش سفیدی محمدیوسف خان درگوهرکوه وطایفه شهکرمزهی دربخش‌هایی از گوهرکوه باسفیدریشی حاج محمدغنی زندگی می‌کنند[۱] وطایفه میرکازهی دراسکل اباد به ریش سفیدی حاج غلام محمد زندگی میکنندو طایفه ارباب زهی که در منطقه لادیز و به ریش سفیدی کدخدا محمد عیسی زندگی می کنندوطایفه عیسی زهی درچانعلی وحوالی گوهرکوه به ریش سفیدی حاجی مدد و طایفه نتوزهی در جون آباد می باشندوازبزرگترین طایفه ریگی جری زهی می باشندکه در سه نواحی زاهدان وسرخس ومیرجاوه سکونت دارند مهمترین اشخاص این طایفه در زاهدان حاج ناصر وحاج نبی در سرخس حاج مهراله وغلام حسین ودر میرجاوه حاج ناکام وحاج کیها می باشندوطایفه گنگوزهی دراطراف تفتان وگوهرگوه و ماشکید وطایفهٔ حسین بر در مرکزیت گشت جالق وناهوک سراوان وطایفه نصروئی درمیرجاوه وحومه وطایفه شنبه زهی درلادیز و طایفه عبدالله زهی به ریش سفیدی حاج زمان در میرجاوه زاهدان و سرحد و بهادرزهی به ریش سفیدی حاج ابراهیم در سازینک خاش و زاهدان تیره‌های بسیاری از این طایفه در زاهدان، ایرانشهر، بزمان چاه هاشم، سرباز و مهاجرت به دیگر کشورها داشته‌اند و همه این تیره هاسردار بشیراحمد فرزند مرحوم سردارمهرالله خان رابه عنوان سردارطایفه بزرگ ریگی قبول نموده‌اند.

  • عده‌ای از ریگی‌ها نیز در ده گزمه، چوتو و جزینک ساکن هستند و حرفه آنان کشاورزی و دامداری می‌باشد و مسیر ییلاق آنان بیشتر کوه‌های بلوچستان پاکستان می‌باشد.

اقوام

ارباب (طایفه)

 

ارباب، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستان می‌باشد.

در گذشته، این طایفه را «ارباب زئی» می‌نامیدند. از لحاظ قدمت و اصالت تقریباً همردیف طایفه کیانی است. به علت موقعیت خاص اجتماعی که طایفه ارباب داشته‌است، ارباب خطاب می‌شده‌اند و این نام تاکنون بر آنان باقی‌مانده‌است.ارباب حسن یکی از بزرگان این طایفه بوده که پس از جدایی افغانستان از ایران،به دلیل شیعه بودن املاک خود را در فراه که منطقه ای ناامن برای دوست داران اهل بیت بوده است رها کرده و با خانواده و روحانیون وطایفه ی خویش به سیستان ایران کوچ کرده و در روستای ارباب منطقه ی بنجار ساکن می شود.از آن پس کسانی که در روستای ارباب ساکن بوده‌اند نام خانوادگی خویش را به ارباب،اربابی،اربابی ثانی و...تغییر می دهند.اما نزدیکان و خویشان ارباب عبارتند از:ارباب،قدرتی،تجگی.

طایفه ارباب در روستای ارباب سیستان،زاهدان و تهران ساکن می باشند. لازم به ذکر است که این طایفه با فامیل اربابی که در اصل صیاد می باشند متفاوت است و هیچ رابطه ی خویشی میان آنها وجود ندارد.

اقوام

آبیل

 

طایفه ی آبیل، از طایفه‌های سیستان در استان سیستان و بلوچستان می‌باشد.

جی . پی . تیت، محقق و نویسنده بزرگ ریشه این قوم بزرگ را از ایالت اوتارپرادش در هند می‌داند.
از خصوصیات افراد این قبیله می‌توان به رنگ پوست سفید و سبزه، قدرت بدنی بالا، قامت بلند و گاهی متوسط اشاره کرد.

طایفه آبیل در زابل ساکن روستای هابیل، روستای عبدالرحیم آبیل، روستای آبیل، روستای آبیل پل رنده، خمک کمپاداره راه آبیل، ابراهیم آباد آبیل در سیاه پشته، بلوچ آبیل، رنده سفلی، روستای سنجرانی، دوست محمد، نوار مرزی میلک، سه راهی ملکی، شندل، بالاخانه و ده سرحدی و سایر مناطق می‌باشند.
همچنین مجموعه تپه‌های تاریخی آبیل واقع در روستای آبیل در بخش میان کنگی - دهستان مارگان از جاذبه‌های توریستی سیستان می‌باشند و قدمت آن مربوط به قرون ۴ تا ۹ هجری قمری می‌باشد.
جمع کثیری از طایفه آبیل در سطح شهر زابل و زاهدان سکونت دارند .این طایفه در ستیزه‌جویی و خوی جنگجویانه زبانزد بوده و در پی این خصلت یک تیره از آبیل‌ها پس از کشتار تعداد کثیری از هندوها به منطقه بلوچستان پاکستان مهاجرت کردند و سپس عده‌ای در چخانسور و گنگ ساکن شدند.

در این طایفه برخلاف اکثر طوایف که نام فامیلی یکسان و ریشه و نیای متفاوت دارند همه افراد طایفه آبیل از یک اصل و ریشه و نژاد مشترک هستند . این طایفه بصورت نواری از هند به پاکستان و افغانستان و در نهایت نواحی شرق و شمال ایران امتداد یافته‌است و اصالت این قوم در منطقه همواره زبانزد بوده‌است. در حال حاضر ریش سفید طایفه ی آبیل، حاج بلوچ خان آبیل می‌باشد. سایر اسامی این فامیل عبارتند از:آبیل، هابیل، آبیلی .

نامداران و سرداران طایفه ی آبیل : از سرداران این طایفه کاظم آبیل، عبدالرحیم خان آبیل و حاج بلوچ خان آبیل می‌توان نام برد.

نام آبیل برگرفته از منطقه‌ای در ناحیه شمال و پشت دریاچه هامون (پشت آب) می‌باشد که این طایفه درگذشته در آن زندگی می‌کرده‌است.

«جی. پی. تیت» نویسنده کتاب سیستان، آبیل‌ها را باقی مانده قوم ابهیریا می‌داند که در سواحل دریای عمان و منطقه بلوچستان پاکستان سکونت داشته‌اند.
همچنین حدود ۱۰۰ سال پیش تعداد ۲۹۴ خانواده از طایفه آبیل در ناحیه گنگ و تعداد ۳۲۰ خانواده در چخانسور زندگی می‌کرده‌اند.

در گذشته طایفه آبیل بیشتر در نواحی ساحلی دریاچه هامون در سیستان و نیزارها و شهر زابل زندگی می‌کرده‌اند. شغل کلی این طایفه در گذشته دور دامداری و تعدادی نیز به شغل کشاورزی مشغول بوده‌اند.

اقوام

براهویی (طایفه)

 

براهويی از واژه (ابراهيم) ، نام يكی از بزرگان طایفه براهويی گرفته شده است كه به صورت (براهم) و (براهو) در آمده است چنانكه كردان غرب ايران هم ابراهيم را (برو) می خوانند . پس بنابر این جد طایفه براهویی ابراهیم نام داشته . یکی از پژوهشگران معروف (مردوخ كردستانی) ، براهويی ها را از نسل قوم براخوی از تيره مهاجر (كرد) به شمار آورده است . زبان براهويی : براهویی دراصل زبان مادری طوایف براهویی در قوم بلوچ است اما در این روزها بیشتر براهویی هایی که در بلوچستان ایران و دیگر شهرهای ایران زندگی می کنند زبان براهویی را از یاد برده اند . با این وجود تعداد براهویی های ؛ براهویی زبان در بلوچستان شرقی زندگی می کند که همه آنها در مناطق کوهستانی زندگی می کنند ، که هنوز دارند با این زبان تکلم کنند . نژاد براهویی ها : براهویی ها همانند بلوچ ها نژاد آریایی ، ایرانی دارند . براهوییان در واقع بلوچ کوشانی می باشند . در زبان براهویی صد ها واژه بلوچی و آریایی وجود دارد . به روایت دانشمند تاریخ نویس بلوچستان (مولانا عبدالصمد سربازی رحمته الله علیه) براهویی ها بلوچ های کوشانی هستند .

موسیقی

سوت براهویی آهنگی است متعلق به این طایفه که غالباً توسط زنان خوانده می‌شود.

اقتصاد

بیشتر براهوئیان ایران عشایر دامدار هستند و در برخی از روستاهای سیستان و دامنه‌های کوه خواجه، تاسوکی و اطراف آن و نیز در اطراف شهرستان خاش در بلوچستان زندگی می‌کنند.

براهویی‌های سیستان به دو شغل کشاورزی و دامداری مشغول هستند. کشاورزان بیشتر در مناطق میان کنگی، سکوهه، لوتک، شیب آب و منطقه شهرکی و نارویی و دامداران از مطقه برنگ تا سفیدآبه و چاه دیوان و در تمام دشت‌های حاشیه هامون و به هنگام ییلاق به کوههای قائنات و بلوچستان کوچ می‌کنند.

عدهٔ زیادی از این قوم چندین سال قبل از انقلاب بر اثر خشک سالی در زابل و زاهدان به مازندران و تعدادی از شهرهای استان کرمان مانند عنبرآباد و کهنوج مهاجرت کردند.[۱]

شهدا

شهید حجت الله رحیمی:

همه ی گلوله های جنگ نرم خمپاره شصته

نه سوت داره نه صدا..!!

وقتی می فهمیم اومده؛ که می بینیم :

فلانی دیگه هیئت نمی آد !!!

فلانی دیگه چادر سرش نمی کنه !!!

فلانی دیگه رو ناموسش غیرت نداره !!!

و...

شهدا

مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز خدا...





شهید ابراهیم هادی