یادبودهای  برگزیده

☀️ امروز   ...: شنبه  :...    24 بهمن ماه 1394/11/24             🌙  4 جمادی الاولی 1437 هجری قمری 1437/05/04 🎄 13 فوریه 2016 میلادی 2016/02/13

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📝 رویداد :

📝☀️ رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 24 بهمن 1394 )

1⃣ ارتحال عالم مجاهد آيت ‏اللَّه "شيخ سلمان خاقاني" (1366 ش) 2⃣ درگذشت "عباس اقبال آشتياني" استاد دانشگاه، مورخ و اديب معاصر(1334ش) 3⃣ ارتحال عالم مجاهد آيت ‏اللَّه "شيخ سلمان خاقاني" (1366 ش) 4⃣ ارزش دلار ده درصد تنزل یافت و معاملات خارجی ایران متوقف شد(1351ش) 5⃣ یک حکومت موقتی در روسیه به ریاست پرنس ژرژ و عضویت میلوکف وزیر امور خارجه و کرنسکی وزیر عدلیه تشکیل گردید (1295ش) 6⃣ شهادت شهید علی ‏محمد تاجدینی (1365ش)

📝🌙 رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری ( 4 جمادی الاولی 1437 )

1⃣ جنگ موته و شهادت سه فرمانده لشكر اسلام : جعفربن ابيطالب(جعفرطيار)،زيدبن حارثه، عبدالله بن رواحه 2⃣ درگذشت "ابن جَزار" طبيب و فيلسوف شهير(395 ق) 3⃣ رحلت فقيه و محدث بزرگوار آيت ‏اللَّه شيخ حيدرقلي سردار كابلي (1372 ق)

📝🎄 رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 13 فوریه 2016 )

1⃣ بمباران درسدن در جنگ جهانی دوم (1945م) 2⃣ قرائت اعلاميه موسوم به حقوق در انگلستان (1689م) 3⃣ پايان كنفرانس محدود كردن تسليحات بين‏المللي در واشينگتن (1922م) 4⃣ زادروز گاوراس،فیلم‏ساز سرشناس (1933م)

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ✅ روز شمار مناسبتی : 🔸 1 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️ 10 روز تا آغاز ایام فاطمیه

✨✨✨✨✨✨✨ ✅ امروز متعلق است به : پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم

💚💚💚💚💚💚💚 ✅ ذکر امروز : یا رَبَّ العالَمین ( ای پروردگار جهانیان ) 🔸100مرتبه🔸

🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍 🔰 حدیث امروز ( منزلت حضرت زینب سلام الله علیها ) :

🌺 حضرت امام سجاد علیه السّلام : 🌺

🔶 أنت بحمد اللّه عالمة غير معلّمة، و فهمة غير مفهّمة. عوالم العلوم ، ج‏11،ص 955

🔸 (عمه جان)تو بحمدالله استاد ندیده عالم و فهیم هستی.

یادبودهای  برگزیده

☀️ امروز   ...: جمعه  :...    23 بهمن ماه 1394/11/23             🌙  3 جمادی الاولی 1437 هجری قمری 1437/05/03 🎄 12 فوریه 2016 میلادی 2016/02/12

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📝 رویداد :

📝☀️ رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 23 بهمن 1394 )

1⃣ آغاز به كار رسمي دولت موقت انقلاب (1357 ش) 2⃣ رحلت عالم رباني "آخوند ملامحمد حسين فشاركي" (1313 ش) 3⃣ تشكيل "كميته انقلاب اسلامي ايران" به فرمان امام (1357ش) 4⃣ حمله موشكي مقابله به مثل ايران عليه شهرهاي عراق (1362 ش) 5⃣ سقوط هواپيماي مسافربري توپولوف 154 ايران در حوالي خُرَّم‏آباد (1380 ش) 6⃣ شهادت شهید حسین‏ رضا دائی‏چین (1359ش)

📝🌙 رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری ( 3 جمادی الاولی 1437 )

1⃣ درگذشت عالم بزرگ و محقق برجسته ميرزا ابوالقاسم موسوي زنجاني(1293ق) 2⃣ درگذشت آيت الله سيدمحمد حجت كوه كمره اي(1372) 3⃣ رحلت فقيه و مرجع بزرگوار آيت اللَّه سيد اسماعيل صدر(1337 ق) 4⃣ گرمای آبادان به 48 درجه بالای صفر رسید و 7 نفر را کشت(1352ش)

📝🎄 رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 12 فوریه 2016 )

1⃣ روز استقلال "شيلي" از استعمار اسپانيا (1818م) 2⃣ انقراض پادشاهي چين و استقرار نظام جمهوري در اين كشور (1912م) 3⃣ پرتاب اولين سفينه تحقيقاتي بشر به طرف سياره زهره توسط شوروي سابق (1961م) 4⃣ شهادت "حسن البَنّاء" پايه گذار جنبش اسلامي اخوان المسلمين مصر (1949م)

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ✅ روز شمار مناسبتی : 🔸 2 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️ 11 روز تا آغاز ایام فاطمیه

✨✨✨✨✨✨✨ ✅ امروز متعلق است به : حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

💚💚💚💚💚💚💚 ✅ ذکر امروز : اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (خدایا رحمت بفرست بر محمد و خاندان محمد) 🔸100مرتبه🔸

🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍 🔰 حدیث امروز ( سخت كوشى و غلبه بر عادات ناپسند ) :

🌺 حضرت  رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم : 🌺

🔶بالُمجاهَدَةِ يُغلَبُ سُوءُ العادَةِ. مجموعه ورام، ج‏2، ص 119

🔸 با مجاهدت مى‏توان بر عادت‏هاى بد چيره آمد.

بر قلّه رفیع فضلیتها

حضرت عباس

 

 


حضرت عباس بن علی علیهماالسّلام دل و اندیشه همگان را مسخّر خود كرد و براى آزادگان در همه جا و هر زمان سرودى جاودانه گشت؛ زیرا براى برادرش دست به فداكارى بزرگى زد، برادرى كه در برابر ظلم و طغیان خروشید و براى مسلمانان عزت جاودانه و عظمتى همیشگى، به ارمغان گذاشت.


آری، قمر بنی هاشم علیه السلام تن به شهادت داد و دست از یارى امام خویش برنداشت چرا که از بصیرتی عمیق برخوردار بود. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:

 

«كان عمنا العباس نافذا البصیرة » (تنقیح المقال: 2/70) ؛ عموى ما، عباس بصیرتی نافذ داشت .

 

زیارتنامه از جنس نور

رئیس مذهب شیعه، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام هنگامی که به زیارت كربلا، سرزمین شهادت و فداكارى رفت و پس از زیارت امام حسین و اهل بیتش علیهم السّلام و اصحاب برگزیده اش با شوق به زیارت قبر عمویش، عباس علیه السلام شتافت و بر سر مرقد بزرگ آن بزرگوار ایستاد و زیارتی را بر زبان مبارکش جاری فرمود كه منزلت رفیع حضرتش را نشان مى دهد و بر مكانت والای او گواهى مى دهد.

امام صادق علیه السلام عمویش عباس علیه السلام را در زیارتنامه آن بزرگوار با كلماتی كه دربردارنده همه مفاهیم و معانى تجلیل و بزرگداشت است ، مورد خطاب قرار مى دهد:

«سلام خدا و سلام ملائكه مقرّب و انبیاى مرسل و بندگان صالح و همه شهیدان و صدیقان پاك ، شبانه روز بر تو باد اى پسر امیرالمۆ منین...»

سپس عصاره نبوت، امام صادق علیه السّلام زیارت خود را چنین پى مى گیرد:

«به تسلیم ، تصدیق ، وفادارى و فداكاریت در راه جانشین پیامبر مرسل ، سبط برگزیده ، راهنماى عالم ، وصّى ابلاغگر و مظلوم ستمدیده ، شهادت مى دهم ...»

هر پیمانى را كه در راه دفاع از برادرش امام حق و حقیقت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام با خدا بسته بود بجا آورد و در سخت ترین شرایط و مراحل در كنار برادر ایستاد و از او جدا نشد تا آنكه دستانش قطع شد و خود در راهش به شهادت رسید

امام صادق علیه السّلام در اینجا بهترین نشانه هایى كه به شهیدان بزرگ تقدیم مى شود به حضرت ابوالفضل علیه السلام تقدیم مى دارد. افتخاراتى از این گونه :

تسلیم

حضرت عباس علیه السلام همه امور خود را به برادرش سیدالشهداء علیه السلام سپرد و در همه مراحل و مواقف ، متابعت از او را بر خود واجب كرد تا آنكه در راه او به شهادت رسید؛ زیرا به امامت برادرش كه مبتنى بر ایمان استوار به خداوند است آگاهى داشت و درستى راه و نیت خالص و راءى اصیل برادر را مى دانست و بدانها باور داشت .

 

تصدیق

حضرت ابوالفضل علیه السلام، ریحانه رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله را در تمامى مواقف و دیدگاهها تصدیق كرد و هرگز در درستى و عدالت آرمان او به خود شك راه نداد و یقین داشت برادرش بر حق است و هركه با او سر ستیز دارد در گمراهى آشكار است .

 

وفادارى

یكى دیگر از صفات نیكى كه امام صادق علیه السّلام به عموی بزرگوارشان نسبت مى دهد، وفادارى است ؛ هر پیمانى را كه در راه دفاع از برادرش امام حق و حقیقت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام با خدا بسته بود بجا آورد و در سخت ترین شرایط و مراحل در كنار برادر ایستاد و از او جدا نشد تا آنكه دستانش قطع شد و خود در راهش به شهادت رسید. وفادارى كه از والاترین صفات است ، از ویژگیهاى اساسى و عناصر وجودی حضرت ابوالفضل علیه السّلام بود، او آفریده شده بود تا نسبت به حق وفادار باشد.پ

حضرت عباس

 

فداكارى

امام صادق علیه السّلام به فداكارى و جانبازى علمدار کربلا را در راه امام خویش گواهى مى دهد، حضرت خالصانه براى از بین بردن باطل ، فداكارى كرد و با پیشوایان كفر و باطل به ستیز پرداخت و با برادر در جانبازیهاى بزرگ و بى نظیر تاریخ شركت كرد. به قسمت دیگرى از این زیارت بزرگ توجه كنیم:

«پس خداوند از طرف پیامبرش و امیرالمۆمنین و حسن و حسین صلوات خدا بر آنان باد بر آنچه پایدارى ، خویشتندارى و یارى كردى ، به تو بهترین پاداش بدهد كه بهشت ، بهترین فرجام است »

این قسمت شامل تجلیل و تقدیر حضرت عباس علیه السّلام از سوى حجت خداست ؛ زیرا با فداكاریهاى بزرگ در راه سالار شهیدان و جانبازى در راه او و تحمل هرگونه سختى در كنار او، شایسته این بزرگداشت است . حضرت در این تلاشها و مقاومتها تنها رضاى خدا را مد نظر داشت و خداوند نیز عوض ‍ پیامبرش ، مولاى متقیان ، حسن و حسین سلام اللّه علیهم این جانبازیها را ارج نهاد و به او بهترین پاداشها را عطا كرد.

امام صادق علیه السّلام زیارت خود را پى مى گیرد و صفات والاى آن بزرگوار و جایگاهش را نزد خداوند یاد مى كند و مى فرماید:

«گواهى مى دهم و خدا را گواه مى گیرم كه تو در همان راه پیكارگران «بدر» و مجاهدان در راه خدا و صافى ضمیران خداخواه در جهاد دشمنانش و مدافعان استوار دوستانش و یارى كنندگان اولیایش ، پیش رفتى و چون آنان كوشیدى ، پس خداوند بهترین ، والاترین و كاملترین پاداشى كه به مطیعان والیان امرش و اجابت كنندگان دعوتش مى دهد، به تو عطا كند...»

پیشوای صادق گواهى مى دهد و خدا را به شهادت مى طلبد بر اینكه عمویش عباس علیه السّلام در جهادش دوشادوش برادرش ، پدر آزادگان عالم ، امام حسین علیه السّلام بر همان راه شهیدان بدر پیش رفت ؛ رادمردانى كه با خون پاك خود پیروزى همیشگى اسلام را مسجّل كردند و با یقین به عادلانه بودن آرمان خود و با آگاهى و بصیرت تام ، شهادت را انتخاب كردند و پرچم توحید و كلمه حق را بر بلنداى تاریخ به اهتزاز درآوردند. ابوالفضل العباس علیه السّلام نیز در این راه درخشان پیش تاخت و براى نجات اسلام از چنگال بى سر و پاى اموى و ابوسفیان زاده كه مى خواست كلمه الهى را محو كند و پرچم اسلام را درهم بپیچد و مردم را به جاهلیت نخستین برگرداند، قیام كرد و به شهادت رسید.

حضرت ابوالفضل علیه السلام، ریحانه رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله را در تمامى مواقف و دیدگاهها تصدیق كرد و هرگز در درستى و عدالت آرمان او به خود شك راه نداد و یقین داشت برادرش بر حق است و هركه با او سر ستیز دارد در گمراهى آشكار است

قمر بنی هاشم علیه السلام تحت فرماندهى امام خویش در برابر طاغوت خونریز اموى ایستاد و با پایدارى و قیام آنان بود كه كلمه حق تثبیت و اسلام پیروز شد و دشمنان حق و حقیقت و امام بشدت شكست خوردند.

امام صادق علیه السّلام زیارت خود را ادامه مى دهد و صفات برگزیده عمویش عباس علیه السلام را برمى شمارد و پاداش او را چنین یاد مى كند:

«شهادت مى دهم (كه) حق خیرخواهی را بجا آوردى و نهایت تلاشت را كردى ، پس خداوند تو را در میان شهیدان مبعوث كرد و روحت را با روحهاى سعیدان همراه ساخت و در وسیعترین منزل بهشتى جاى داد و بهترین غرفه را به تو عطا كرد و نامت را در علّیین پرآوازه ساخت و با پیامبران ، شهیدان و صالحان كه چه خوب رفیقانى هستند محشورت كرد. شهادت مى دهم كه تو سستى نكردى و عقب ننشستى و با بصیرت نسبت به امرت پیش رفتى در حالى كه به صالحان اقتدا كرده بودى و پیامبران را پیروى مى كردى . پس خداوند ما، تو، پیامبرش و اولیایش را در جایگاه برگزیدگان و پاكان جمع كند كه اوست مهربانترین مهربانان».

در قسمت پایانى زیارت، متوجه اهمیت بى مانند و موقعیت والاى حضرت عباس علیه السلام نزد امام صادق علیه السّلام مى شویم ؛ زیرا این قهرمان بزرگوار با نصیحت خالصانه و فداكارى در راه ریحانه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، امام حسین علیه السّلام از احترامى خاص نزد امام برخوردار گردید؛ لذا امام صادق علیه السلام دعا مى كند تا خداوند عمویش را به بالاترین درجات قرب برساند و او را با پیامبران و صدیقان محشور كند.

سیره و سیمای حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

الف: شناسنامه خدیجه

حضرت خدیجه

حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .

نام او خدیجه ،و کنیه اش «ام هند» نام پدرش « خویلد ابن اسد » ونام مادرش « فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.1

پدر ومادر خدیجه با چند واسطه به « لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر وهم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد. 2

ب: ازدواج خدیجه

خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود  و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دختر ــــ وبه قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد.3

خدیجه با تلاش پیگیروتمهید مقدمات عاقلانه ، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن نوفل ، سرانجام به مقصود خود رسید ، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد ، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت واحترام در میان گرفته بودند ، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند ، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد وپس از مراسم ، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت ، ولی خدیجه همراه با مهرومحبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت « سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک !؛ای مولایم ! بیا به خانه خودت ، خانه من خانه تواست ، و من نیز کنیز تو هستم .»4

خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد .

درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد

ج : القاب خدیجه قبل از اسلام

القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از:

    1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده:

(نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة)5

«نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد »  

     2.درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.

    3 . ونیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان ] می خواندند.6

فصل دوم : فضایل خدیجه درقرآن و روایات

الف: ایمان و فداکاری خدیجه

خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

حضرت خدیجه(س)

خدیجه ازعلمای دیگر یهود ونصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش« میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد .

همه اینها حاکی ازایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل ازبعثت آن حضرت اتفاق افتاده ، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.7

امیر مؤمنان در «خطبه قاصعه»می فرمایند : روزی که رسول خدا به پیامبری رسید،نور اسلام  به هیچ خانه ای وارد نشد جز به خانه پیامبر وخدیجه که من سومین نفرآنان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم .8

خدیجه ازنظر ایمان وعقیده به جایی رسیده بودکه خدا وپیامبر و ملائکه اورا دوست داشتند ،وبر ایمان اومباهات می کردند ، واو را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می نمودند !

خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می گوید :ای خدیجه!خداوند متعال هر روز به وجود توچندین بار به ملائکه اش مباهات می کند .9

آری !خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به اوسلام رساند . اونه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد،بلکه تمام تلخی های سیاسی واجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) را مجروح می ساخت ترمیم نمود ، و وی رادر ادامه سیرالهی اش یاری داد، ومایه آرامش شوهر گشت!

ب:خدیجه در قرآن

حضرت خدیجه نخستین ام المؤمنین است که در قرآن مجید به عنوان یکی از زنان پیامبر مورد توجه است، وبه طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام واوصاف او اشاره گردیده است.

قبلا خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل ازازدواج  با پیامبر ثروتمند ترین شخص جزیرة العرب بود، وحدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای تجارتی اوشب و روز در طائف ویمن وشام ومصر وسایر بلاد در حرکت بودند، برده های بسیار داشت، که به تجارت اشتغال داشتند.

حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام وبعد از آن ، در اختیار پیامبر گذاشت ، تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند، به گونه ای که پیامبر که فقیربود بی نیاز شد ، وخداوند درمقام بیان نعمتهای خود به پیامبر اکرم از جمله می فرماید:10

«و وجدک عائلا فأغنی ؛ خداوند تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود»11

این که نام وی درآدرس مذکور درقرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته ، در تفسیرهای عامه و خاصه ودر روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده اند که مراد از « بی نیازساختن پیامبر » مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته وبرای پیشرفت دین مبین اسلام دراختیار پیامبر قرار داد.12

ج:خدیجه در روایات

در روایت اسلامی از طریق شیعه واهل تسنن نقل شده، اززبان پیامبر وامامان معصوم در شأن ومقام ارجمند ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است .

دراینجا نظرشما را به نمونه هایی ازآن گفتار جلب می کنم .

    1. پیامبر (صلی الله علیه و آله )فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا!این خدیجه است ، هرگاه نزد تو آمد، براواز سوی پروردگارش واز طرف من ، سلام برسان:

«وبشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب ولانصب »

 «و او را به خانه ای از یک قطعه (اززبرجد ) در بهشت که در آن رنج ونا آرامی نیست ، مژده بده »13

    2.پیامبر اکرم درتفسیر (آیه 27مطففین ) «عیناً یشرب بها المقربون ؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند»

     فرمود:

«المقربون السابقون؛رسول الله ، وعلی بن ابیطالب و الائمة، وفاطمه بنت محمد ؛»

«از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند ، واز زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از : آسیه ،مریم ، خدیجه ، فاطمه »14

    3.امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد وآسیه بنت مزاحم ومریم بنت عمران ؛ »

« سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از :خدیجه ، فاطمه ، آسیه و مریم »15

پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم ، وشایستگی های اورا بشناسیم، واز او درمسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم .

د:خدیجه همسر رسول خدا  در دنیا و آخرت

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود:

«اشتاقت الجنة إلی أربع من النساء : مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وهی زوجة النبی ،فی الجنة »

 «و خدیجه بنت خویلد زوجة النبی فی الدنیا وآلاخرة وفاطمه بنت محمد »16

بهشت مشتاق چهار زن است : 1ـ مریم دختر عمران 2ـ آسیه دختر مزاحم ـ همسر فرعون ، که همسر پیامبر در بهشت است . 3ـ خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا وآخرت 4ـ فاطمه دختر محمد (صل الله علیه واله وسلم)

هـ :خدیجه درآئینه معراج پیامبر

طبق پاره ای ازنقل ها ، معراج پیامبر از خانه خدیجه (علیها سلام )آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.

روایت شده : امام باقر (علیه السلام ) فرمود: «جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار درخانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید ،آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده واز مکه به سوی بیت المقدس سیر داد...»

مطابق پاره ای از شواهد وقراین ، پیامبر هنگام مراجعت ازمعراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد .17

برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه دررابطه با مسأله معراج پیامبر بیشترپی ببریم نظرشمارا به روایت زیر جلب می کنم .

سلام خدا بر خدیجه : ابوسعید خدری می گوید: رسول خدافرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد،هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: « حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرابه خدیجه برسانی »پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.»18

این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدااست.

و:آوردن کفن از سوی خدابرای خدیجه

در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده : طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند واین علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود،مایه تسلی خاطررسول خدا گردید. وبه این عنوان تقدیر وتجلیل جالبی از طرف خداوند؟ حضرت خدیجه به عمل آمد.

پیامبر اکرم پیکر مطهرحضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند . درآنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید ، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.19

خدایا!به عظمت مقام خدیجه (علیها السلام ) ما را ازشیوه زندگی سراسر درخشان اوبهره مند فرما ، و از شفاعتش در قیامت مسرور گردان .

محقق:عطیه تحقیقی

تهیه: گروه دین و اندیشه_شکوری

 

___________

پی نوشتها:

 

1- علی اکبر ، بابا زاده ، سیمای زنان در قرآن ، قم ، انتشارات لوح       محفوظ،چاپ دوم ،1378،ص23

2- ر.ک ،شیخ عباس ،قمی ،سفینه البحار ، ج1،ص379

3 - رک:محمد تقی ، مجلسی: بحار الانوار ، بیروت ، مؤسسه الوفاء ،1404هجری       قمری ، ج16، ص23

4 - رک:عباس ، قمی : سفینة البحار ،ج1،ص379

5 - رک : محمدتقی ،مجلسی: همان، ص352،ج21(استفاده ازCDجامع الاحادیث)

6- رک:ذبیح الله ،محلاّتی: ریاحین الشریعه ، تهران،دارالکتب الاسالمیة ،       ج2،ص207،بی نا

7 - علی اکبر ، بابا زاده : سیمای زنان درقرآ« ، ص27

8 - رک:نهج البلاغه فیض الاسلام ، ص811

9- رک :علی اکبر ،بابا زاده ، تحلیل سیده فاطمه زهرا ، قم ، انتشارات دانش       وادب ، چاپ ششم، 1382،ص37

10 - رک:محمد، محمدی اشتهاردی ،ص171،همان

 

11 - سوره ضحی (93)، آیه 8

12 - علی اکبر، بابا زاده : سیمای زنان در قرآن ، ص23

13 - رک: محمدتقی ، مجلسی :همان ، ج16،ص8

14- محمد، محمدی اشتهاردی : ص189

15 - رک:عبدالحمید ، معتزلی: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدیدمعتزلی ، قم       بی نا ، 1404،هجری قمری،ج10،ص266

16 - رک: محمدتقی ، مجلسی:همان، ج43،ص53،54،(استفاده از CDجامع       الاحادیث)

17 - رک:محمدتقی مجلسی،همان،ج43،ص216

18 - رک: محمدتقی مجلسی ، همان ج16،ص7

19- محمد، محمدی اشتهاردی ، 264

خدیجه طاهره ، به روایتی دیگر

حضرت خدیجه(س)

درباره خدیجه، همسر گرامی پیامبر اكرم(ص)، اطلاعات زیادی گزارش نشده است و كاش فقط با كمبود اطلاعات روبه رو بودیم. زیرا همان گزارشاتی هم كه واصل شده دارای تناقصات فراوان و شگفت آور است و متأسفانه آن قسمتی كه بر سر زبانها جریان دارد، زندگی واقعی آن بانوی بزرگوار را به نمایش نمی گذارد و این مقاله، در پی آن است، تا علاوه بر آنچه كه بر افواه جاری است سیمای دیگری از خدیجه كبری عرضه كند.

در سرزمین حجاز، مردی پا به عرصه زندگی گذاشت نام احمد (یا محمد (ص)) را برایش در نظر گرفتند و او همان كسی است كه در چند دهه بعد، بشریت را با آئینی آسمانی آشنا كرد. و بارزترین نقطه عطف را در طومار دینداری رقم زد.

براستی چه ویژگیهایی در آن شخص، موجب گزینش الهی وی شد؟

نگارنده مقاله در صدد پرداختن به این موضوع نیست. ولی برای پرداختن به سیمای خدیجه طاهره، ناگزیر از ذكر بعضی خصوصیات حضرت محمد (ص) است. آن حضرت مظهر و نماد پاكی و پاكیزگی بود. كسی بود كه در جامعه منحط آن دیار، به عنوان یك فرد پسندیده و ستوده، شهرت یافت و راستگو و راست كردار بود و در شهر نا آشنا با آب، به پاكیزگی، بسیار اهمیت میداد.

استحمام و مسواك زدن جزو برنامه مستمرش محسوب می شد. درد مردم و جامعه آزارش میداد و برای رفع آلام مردم اقدام عملی نیز میكرد و به همین دلیل در گروه معدود جوانمردان و آزادگان جای گرفت و همه از خود می پرسیدند چنان شخصی برای ازدواج چه برنامه ای خواهد داشت؟ و معیارهای انسانی كه صلاحیت ابلاغ وحی الهی را دارا خواهد شد، برای پیوند زناشوئی چیست؟ گزیده ی گزینش شده الهی كیست و باید چه صفائی داشته باشد؟ آیا همانطور كه خدا از میان آدمیان، وی را به دلایل انسانی و صفاتی نیكو برگزید، او نیز از میان بانوان آن دیار، كسی را گزینش خواهد كرد كه چنین باشد؟ مگر غیر از این احتمال دیگری متصور است؟

پس سیمای همسر محمد را باید از این منظر در كتب تاریخ جستجو كرد. آری، خدیجه همان كسی است كه در جامعه مكه به طاهره یعنی بانوی پاك مشهور شد. گر چه جامعه جاهلی آن زمان به تدریج با پاكی و پاگیزگی به مفهوم عام آشنا می شد، ولی قدر مسلم با پاكی بیگانه هم نبود و پاكان را می ستود و به همین دلیل خدیجه را، طاهره لقب داد و احمد را محمد. طاهره، لقبی كه نماد تمام نمای خوبی در آن زمان و آن دیار بود.

درد مردم و جامعه آزارش میداد و برای رفع آلام مردم اقدام عملی نیز میكرد و به همین دلیل در گروه معدود جوانمردان و آزادگان جای گرفت

بنابر این، حلقه اتصال محمد و خدیجه (طاهره) را براحتی میتوان از این رهگذر بدست آورد و از بسیاری از گزارشات نامعقول دوری جست. گزارشاتی كه در پی آنند تا خدیجه را دارای ثروت فراوان و بی حساب معرفی كنند و همان را، نقطه آغاز این آشنائی و ازدواج دانسته و نوشته اند.

خدیجه قبل ازدواج با حضرت محمد (ص) دو بار دیگر ازدواج كرده و دارای چند فرزند نیز بوده و زمان ازدواج با محمد (ص)، 40 سال و یا كمی بیشتر سن داشته است و نیز میگویند خدیجه بود كه پیشنهاد ازدواج با محمد را مطرح كرد.

اینكه معروف است خدیجه طاهره قبل از ازدواج با پیامبر (ص) 2 بار ازدواج كرده، صرفاً یك گزارش تاریخی است كه متضاد آن نیز گزارش شده و در چند كتاب تاریخی آمده: «ان النبی (ص) تزوج بها و كانت عذرا» (پیامبر گرامی با خدیجه ازدواج كرد در حالیكه خدیجه دوشیزه و باكره بود) ولی مظلومیت مضاعف خدیجه در طول تاریخ به دست بعضی سیره نویسان كم دقت و راویان اولیه مغرض رقم خورده است.

آنان دلیل ازدواج های قبلی وی را وجود فرزندانی از آن ازدواج ها می دانند در حالیكه كودكان مورد اشاره ی مورخان فرزندان خواهر خدیجه یا فرزندان شوهر خواهر خدیجه از زن دیگر بودند كه علی الظاهر بعد از مرگ والدین آنها (یا هر دلیل دیگری) و فقدان سرپرست، آن بانوی نمونه، فداكاری كرد، آنها را به نزد خود آورد و به همراه پیامبر گرامی (ص) با تمام محبت از آنها نگهداری میكرد و به همین دلیل است كه خدیجه، علاوه بر صفت طاهره، دارای لقبی دیگر یعنی « ام الایتام »، مادر یتیمان نیز هست و این لقب در رابطه با مادری كردن وی در حق آن كودكان است.

البته این عنوان را مردم آن دوران به وی دادند و بدیهی است كه شخصیت طاهره خدیجه راضی به كاربرد كلمه ایتام و یتیمان نبوده باشند زیرا او فقط مادری كرده بدون هیچگونه طعن و نیش. حال آنكه در لقب مذكور، نوعی بی مهری مشاهده میشود.

حضرت خدیجه(س)

بهر جهت، این لقب را هر كس به خدیجه داده باشد نشان از روحیه بلند و انسانی خدیجه دارد. حس نوع دوستی، فداكاری و آزادگی همان ویژگیهایی كه شوی او نیز در مرتبه بالاتر، دارای آن بود.

متأسفانه در گزارش بعضی راویان مغرض، نه تنها با انتساب این فرزندان به خدیجه، ویژگی فداكاری و انسانیت او نادیده گرفته شده، بلكه همان فرزندان را یكی از دلایل ازدواج های قبلی وی قلمداد كرده اند.

هر چند كه گزارشگران دیگری به این واقعیت مهم پی برده و آن را تصحیح كرده اند. از دلایل محكم در رد ازدواجهای قبلی خدیجه، گزارشی هست كه در بسیاری از كتب تاریخ آمده و كسی نیست كه آنرا نشنیده باشد. این مضمون كه می گویند، خدیجه به دلیل شخصیت ممتازش، دارای خواستگارهای فراوان بود و بزرگان و اشراف قریش، خواهان ازدواج با وی بودند ولی او به تمام اشراف مدعی جواب رد داد و چون جواب مثبت به محمد داد، مورد اعتراض زنان قریش واقع شد كه چرا به احدی از امیران جواب مثبت ندادی اما با یتیم ابوطالب (محمد) ازدواج كردی؟

گزارش مذكور علاوه بر اینكه به روشنی ازدواجهای قبلی وی را مردود اعلام میكند، حاكی از آن است كه خدیجه همانطور كه از القابش (طاهره و ام الایتام) بر می آید، برای ازدواج ملاكهایی جز ملاكهای موجود در جامعه را مد نظر داشته و ثروت و دارایی امیران و بزرگان قریش او را نفریفته، بلكه پاكی او بدنبال پاكی بزرگتری بوده است (جذب پاكی بزرگتر شدن پاكان).

در مورد سن خدیجه هم برخلاف آنچه بر افواه جاری و ساری است و عدد چهل قید شده، گفتنی است كه به احتمال قریب به یقین این عدد ناشی از تخمین بعضی سیره نویسان به دلیل فرض قبلی آنان در مورد دوبار ازدواج كردن خدیجه و فرزند داشتن وی بوده و اگر ازدواجهای قبلی او را منتفی بدانیم، موضوع سنش نیز خود به خود حل خواهد شد.

بنا به نقل جعفر مرتضی عاملی دركتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم، سن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر (ص) متفاوت ذكر شده و مورخان مختلف آن را 25 سال، 28 سال، 30 سال، 35 سال، 40 سال، 44 سال، 45 سال و 46 سال اعلام كرده اند. در بحارالانوار (ج 16 ص 12) از قول ابن عباس سن وی هنگام ازدواج با پیامبر (ص)، 22 سال ذكر شده است.

جعفر مرتضی عاملی، عدد 28 سال را قول ترجیحی اكثریت دانسته و باتوجه به رد ازدواجهای قبلی وی، قطعی است كه سن او هنگام وصلت با پیامبر گرامی (ص)، باید خیلی كمتر از آنچه شهرت دارد، بوده باشد. و اگرچه نمیتوان به طور قطع سن خدیجه طاهره را به دست آورد ولی به نظر میرسد سن اعلام شده در بحارالانوار از قول ابن عباس به صحت نزدیكتر است كه در این صورت با قول ترجیحی اكثریت (بنا به ادعای جعفر مرتضی عاملی) خیلی تفاوت ندارد.

در هر صورت بعضی از سنهای ادعائی یاد شده (بویژه از 35 تا 46 سال) نه با تحلیل صحیح وقایع تاریخی سازگار است و نه با علوم پزشكی و تجارب انسانها. زیرا كسانی كه سن حضرت خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر (ص) حدود 40 سال اظهار كرده اند همان كسانی هستند كه ولادت حضرت زهرا (س) را، 5 سال بعد از بعثت، یعنی 20 سال بعد از ازدواج رسول اكرم (ص) با خدیجه میدانند.

بدین ترتیب سن خدیجه هنگام تولد حضرت فاطمه (س) باید حدود 60 سال باشد كه طبیعی است در این حدود سن (بین 55 سال تا 66 سال) بارداری از نظر علمی و پزشكی و تجربه و واقعیت مردود است. و اگر عوام الناس بگویند سن بارداری برای سادات، 10 سال بیش از حد معمول است، باید گفت: اگر چنین باشد، همین مطلب بزرگ ترین سند و معجزه برای حقانیت آئین اسلام در نزد جهانیان می توانست باشد كه البته نه چنین مطلبی واقعیت دارد و نه نگارنده به دنبال چنین موهوماتی است.

گذشته از آنكه اصولا خدیجه جزو سادات مرسوم به شمار نمی آیند، از سویی ممكن است عده ای استدلال كنند در قرآن مواردی از بارداری در سنین كهنسالی مطرح شده (همسر حضرت ابراهیم (ع) و حضرت زكریا) و این امر در مورد حضرت خدیجه نیز می تواند از این نوع (معجزه الهی) باشد. جواب این است كه آیا اجازه داریم هرگاه از تحلیل و تحقیق كم می آوریم، متمسك به استثنائاتی شویم كه در قرآن و خود قرآن نیز غیرعادی و غیرطبیعی بودن آن را ذكر كرده است.

ثانیا وقتی قرآن، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران پیشین ذكر كرده چطور ممكن است معجزه ای را كه مربوط به آورنده قرآن است مسكوت گذاشته باشد.

از این نكته نیز اگر بگذریم نوبت به موضوع خواستگاری خدیجه از پیامبر می رسد بدون تردید خواستگاری یك زن بیوه چهل و چند ساله كه دارای چند فرزند بوده و سابقه دوبار شوهر كردن را داشته از یك جوان نمونه قریش با حدود 25 سال سن، گستاخانه و خودخواهانه است و این امر با اخلاق قریش سازگاری نداشته است و اگر بپذیریم وی یك دوشیزه (عذراء) فداكار و پاكی بوده كه سنی حدود سن پیامبر (ص) را داشته، لذا موضوع خواستگاری از این زاویه با صفات وی منتفی است و به خصوص كه مراسم خواستگاری رسمی كسان پیامبر (ص) (به ویژه حضرت ابوطالب) از خدیجه و كسان وی، در كتب معتبر تاریخی ذكر شده است. هرچند كه ممكن است بدلیل وجود صفات برجسته محمد بن عبدالله (ص)، پیامهای اولیه از سوی خدیجه ارسال شده باشد، ولی طبیعی تر، همان خواستگاری معمول محمد (ص) و كسان وی از خدیجه و بزرگ وی به دلیل وجود صفات نیكو در این زن آزاده ای بود كه به پاكی و مهر و محبت شهرت داشته است.

ظاهرا اصلی ترین امتیازی كه برای حضرت خدیجه در امر پیشقدم شدن در ازدواج مطرح میكنند همانا مال و ثروت زیاد وی است. كه اگر چنین شخصیت ملكوتی و منحصر به فرد پیامبر به ازدواج با فردی كه تنها امتیازش ثروت اوست راضی نمی شد. مگر در اصل ثروت فراوان و بسیار خدیجه، تردید كنیم هرچند نظر قطعی نمی توان داد.

خدیجه در جامعه ای پا به عرضه وجود نهاد كه بسیاری از ارزشها و اخلاقیات در آن كمرنگ شده بود و او در همان جامعه ملقب به صفت طاهره (پاك) شد. او نهاد دقیق مهرورزی و محبت به كودكان بی سرپرست بود. و به دلیل همان صفات برجسته انسانی و بسیاری صفات نیكوی دیگر كه متأسفانه خبری از آنها نداریم، با اشرف انسانهای دوران آفرینش، سرچشمه نیكی و پاكی، محمد مصطفی (ص)، پیوند برقرار كرد و به همراه آن حضرت به ادامه سرپرستی از فرزندانی پرداخت كه بعدها منتسب به پیامبر (ص) و خدیجه شدند و حتی همسران آن دختران نیز، به لقب دامادهای پیامبر (ص) مفتخر شده اند .

شاید بدلیل وجود همین فرزندان بوده كه آن خانواده نورانی از داشتن فرزندان حقیقی به تعداد متعارف زمان حیاتشان منصرف شده اند.

اگر چه گفته میشود خدیجه طاهره اولین كسی بود كه به حضرت محمد (ص) ایمان آورد و آغاز ایمان وی به رسول الله (ص) به لحظه آغازین وحی و بعثت وی برمی گردد او از سالها قبل به پاكی محمد (ص) و خداباوری وی ایمان آورده بود و بدیهی است اگر بعد از سفارت رسمی الهی خاتم الانبیاء (ص)، اولین گرونده رسمی باشد.

فرزندان حضرت خديجه (عليها سلام)

حضرت خديجه

در سيرت رسول اللّه از رفيع الدين اسحاق همداني ميخوانيم. "پس سيّد او را [ خديجه ] به خانه برد و هفت فرزند از وي ظاهر شد سه پسر و چهار دختر. پسران قاسم و طاهر و طيب بودند. دختران، زينب و رقيّه و ام كلثوم و فاطمه. و پسرانش - هر سه - در ايام جاهليت وفات يافتند و دخترانش همه اسلام را دريافتند و با سيّد به مدينه هجرت كردند. و سيّد فرزندان را همه از خديجه بياورد، الا ابراهيم كه از ماريه ي قبطيه بياورد و تا خديجه زنده بود، سيّد هيچ زن ديگري نخواست".(1)

برخي ديگر گفته اند حضرت خديجه دو پسر به نامهاي قاسم و عبدالله داشته كه عبدالله را با لقب طيب و طاهر مي خوانند و دختران خديجه را نيز رقيّه، زينب، ام كلثوم و فاطمه دانسته اند.

ابن هشام نيز همان نظر رفيع الدين اسحاق را تكرار ميكند.(2)

در جاي ديگري نيز در حديثي شيعي به نقل از رسول اللّه وي فرزندان خود را طاهر (عبداللّه)، قاسم، فاطمه، رقيّه، امّ كلثوم، و زينب ناميده است.(3)

قول تقريباً بعيدي نيز از ابن عباس نقل شده كه خديجه را صاحب ده فرزند از حضرت محمد (ص) ميداند (4)،و برخي محدثان اهل تسنن فرزندان آن دو را بالغ بر دوازده نفر برشمرده اند (5).

ملاحظه مي شود كه در مورد فرزندان پسر حضرت محمد(ص) اختلاف بسيار است اما تقريباً همگي متفق القولند كه ايشان چهار فرزند دختر داشته است. هر چند نبايد غافل شويم كه برخي در انتساب دختران به جز فاطمه زهرا(س) به محمد(ص) و خديجه(ع) ترديد كرده اند و اّم كلثوم، زينب و رقيّه را فرزند خواندگان آنها ناميده اند.

پسرانش - هر سه - در ايام جاهليت وفات يافتند و دخترانش همه اسلام را دريافتند و با سيّد به مدينه هجرت كردند

البته اين نظريه اخير با نگاه به قرآن آنجا كه در سوره احزاب پيرامون حجاب مي فرمايد:

"يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك...؛"

يعني ؛ اي پيامبر! به همسران و دخترانت بگو..." كمي ضعيف بنظر مي رسد.

لذا با نگاهي به متون نظر خود را اين گونه اعلام مي كنيم كه تعداد دختران همان 4 نفر ميباشند و در مورد پسران هم از ميان همه اقوال به نظريه اي كه تعداد آنها دو نفر ذكر شده است بسنده مي كنيم، زيرا شرط عقل اين است كه قدر متيقّن اين تعداد را در نظر بگيريم.

نكته بعدي آنكه مورّخان ميگويند پسران نبي يعني قاسم كه كنيه رسول اللّه نيز از نام او بود و عبداللّه ملقب به طاهر يا طيب در خردسالي و يكي پيش از بعثت و ديگري اندكي بعد از آن درگذشتند.

عمادزاده در كتاب زنان پيغمبر مينويسد: « قاسم در سن 4 سالگي درگذشت و عبداللّه يك ماه پس از وي » (6) و باز هم اينجا در مورد سن وفات آنها اختلاف فراوان است برخي ميگويند هر دو در هفت سالگي وفات يافتند و برخي گفته اند قاسم دو ساله بود كه درگذشته است.

امّا روايت غم انگيزي از حضرت محمد (ص) و خديجه كبري نقل شده است كه: « آن بانوي بزرگوار چند روز پس از وفات قاسم در خانه نشسته بود و مي گريست.

حضرت خديجه

چون پيامبر وارد شد علت اين كار را پرسيد و او گفته است: از سينه هايم شير جاري شد و من به ياد فرزند كوچكم افتادم كه اكنون گرسنه و تنها در زير خاك آرميده است. و نظير اين حديث را در مورد عبدالله طاهر نقل كرده اند، كه در هر دو مورد نبي خديجه را بشارت مي دهد كه فرزندان كوچك تو به سان فرشتگان در كنار در بهشت به انتظار ورودت به سر ميبرند تا با دستان كوچك خود تو را به باغهاي ارم رهنمون شوند.

اين موضوع نشان مي دهد هر دوي پسران نبي مكرم و خديجه در سن كودكي و شير خوارگي از دنيا رفته اند. دليل ديگر اثبات اين قضيه نيز انتساب عنوان ابتر به محمد (ص) از سوي كفار بود كه چون پسرانش زود از دنيا مي رفتند اين چنين او را مورد استهزاء قرار مي دادند .

به هر حال درگذشت اين دو پسر كه مي توانستند محمد را در پيشبرد دين خدا ياري بسيار كنند براي اين زوج نمونه بسيار گران آمده بود. از تاريخ يعقوبي نقل شده است هنگامي كه قاسم در چهارسالگي از دنيا رفت، نگاه پيامبر (ص) در كنار جنازه او به يكي از كوههاي مكه افتاد و خطاب به آن فرمود: « اي كوه! آن چه به من در مورد مرگ قاسم وارد شد، اگر بر تو مي آمد متلاشي مي شدي » (7)

اما دختران نبي مكرم (ص) به سن بلوغ و ازدواج رسيدند. شايد باقي ماندن دختران از ميان فرزندان نبي حكمتي در مورد اين مسئله دارد كه عرب دختران را خفيف ميشمردند و آنها را در سن خردسالي زنده در گور مي نمودند.

فرزندان كوچك تو به سان فرشتگان در كنار در بهشت به انتظار ورودت به سر ميبرند تا با دستان كوچك خود تو را به باغهاي ارم رهنمون شوند.

اين ننگ را قرآن مجيد اين گونه نكوهش ميكند كه: «و اذا الموؤدة سئلت بأي ذنب قتلت؛(8) آنگاه كه درباره ي دختران زنده بگور پرسش شود كه به كدام گناه، كشته شدند» لذا در چنين محيطي پيامبر دختران خود را بسيار گرامي مي داشت و خصوصاً به غنچه خوش بوي كوچك خود فاطمه زهرا، ام ابيها، (س) عنايت خاصي داشت و آن بانوي مكرمه را كه در سختي ها و شدائد همراهش بود سرور زنان دو گيتي مي ناميد.

فرزندان دختر خديجه از حضرت محمد(ص) عبارتند از:

زينب:

ايشان بزرگترين دختر پيامبر اكرم (ص) و خديجه بود. خديجه زينب را به عقد خواهرزادة خود ابوالعاص بن ربيع در آورد كه از آنها پسري به نام علي و دختري به نام امامه حاصل شد. علي در سنين پائين وفات يافت و اما امامه كه از همسر اول خود مغيرة بن نوفل جدا شده بود پس از وفات زهراي مرضيه به وصيت خودش به عقد اميرالمؤمنين (ع) در آمد.

زينب هنگام هجرت نبي مكرم اسلام به مدينه به همراه شوهرش ابوالعاص در مكه باقي ماند به هنگام جنگ بدر (در سال دوم هجرت) ابوالعاص از لشگريان دشمن بود كه به همراه هفتاد نفر ديگر از مشركين به اسارت نيروهاي اسلام درآمد.

هنگامي كه قرار شد اسرا با پرداختن فديه آزاد شوند زينب براي آزادي شوهرش گردنبندي كه خديجة كبري (ع) در شب عروسي به گردنش آويخته بود، به مدينه فرستاد. ابوالعاص آن را بعنوان فديه به محضر سرور عالميان آورد و چون نگاه نبي (ص) به آن گردنبند افتاد بي اختيار گريست و به ياد همسر فداكارش خديجه افتاد و فرمود: «رحم الله خديجه، هذه قلائد هي جهزتها بها؛ خداوند خديجه را رحمت كند، اين گردنبندي است كه خديجه آن را براي زينب فراهم كرده است.»

حضرت خديجه

پيامبر ابوالعاص را به شرط آن كه زينب را آزاد بگذارد تا به مدينه بيايد، رها كرد و وي نيز به عهد خود وفا نمود و زيدبن حارثه به مكه رفت و او را با خود به مدينه آورد سرانجام ابوالعاص قبل از فتح مكه مسلمان شد و به مدينه آمد تا با زينب ازدواج دوباره نمايد. زينب در سال هشتم هجرت در مدينه از دنيا رفت.

ام كلثوم و رقيه :

دومين و سومين دختر، ام كلثوم و رقيه بودند كه زندگي سختي را پشت سر نهادند ام كلثوم و رقيه در ابتدا به درخواست ابي لهب و همسرش ام جميل، هيزم كش آتش جهنم، به عقد عتيبه و عتبه فرزندان آنها در آمدند. اين ازدواج با پا در مياني ابوطالب صورت گرفته بود، لذا خديجه كبري عليرغم آن كه از خوي بد ام جميل و فرزندش آگاهي داشت به احترام عموي پيامبر سخن نگفت. تا جايي كه پس از آشكار شدن دعوت به اسلام از سوي محمد (ص) عتيبه و عتبه كه ام كلثوم و رقيه را در عقد خود داشتند آنها را به خانه پدر باز گرداندند تا مايه آبروريزي براي خانواده محمد (ص) شوند كه البته ناكام ماندند.

دو دختر پيامبر به خانه پدر بازگشتند و پيامبر و خديجه نيز با روي خوش از آنها استقبال كردند. پس از اندكي عثمان بن عفان به خواستگاري رقيه آمد و با او تزويح نمود. اما خلق خشن عثمان سبب شد آن بانو بر اثر شدت ضربات كتك جان به جان آفرين تسليم كند. در مورد علت قتل وي از سوي عثمان گفته اند عثمان عموي خود مغيرة بن ابي العاص كه در جنگ احد دندان پيامبر را شكست و لب وي را شكافت و پيامبر او را مهدورالدم ناميده بود در خانه پنهان داشت. پيامبر چون از اين امر اطلاع يافت علي (ع) را مأمور كرد تا آنجا رود و او را به قتل رساند. عثمان چون اين را دريافت او را فراري داد و به همراه توشه و غذا از مدينه خارج كرد. در راه مركبش هلاك شد و پياده راه مي پيمود تا جبرئيل به پيامبر گفت كه دشمن خدا در فلان نقطه است برو و او را بكش كه مولا علي (ع) مأمور اين كار شد. پس خبر هلاكت مغيره به عثمان رسيد وي به خانه نزد رقيه آمد و او را متهم كرد كه جاي عمويش را به پيامبر اطلاع داده است. پس آنگاه آن چنان با چوب جهاز شتر او را پي در پي ميزد تا نيمه جان افتاد و پيكرش را كه به خانه ي نبي آوردند پس از سه روز از روح تهي شد. پيامبر عثمان را - كه به خاطر اين عمل منفور او گرديده بود - از شركت در تشيع جنازه رقيه منع فرمود پس از رقيه، ام كلثوم نيز به عقد عثمان بن عفان در آمد و باز هم به سبب خشونت وي جان سپرد.

فاطمه زهرا سلام الله عليها:

حضرت خديجه

اگر چه سخن گفتن در مورد اين بانوي مكرم در اندازه و گنجايش اين مقاله نيست و در مورد او همچون مادر بزرگوارش ميتوان صفحات زيادي مطلب نوشت اما به لحاظ حفظ روند اصلي نوشتار، ذكري مختصر به ميان خواهد آمد.

«انا اعطيناك الكوثر...»

فاطمه كوچكترين فرزند خديجه و محمد بود. در مورد وي احاديث، روايات و آيات فراواني نقل شده. پيامبر ميفرمايد: «فاطمة حوراء انسيه؛ فاذا اشتقت الي الجنة شممت رائحة فاطمة عليها السلام؛ پس فاطمه بانوي بهشتي است كه به صورت انسان روي زمين در آمد، هرگاه مشتاق بهشت مي گردم بوي خوش وجود فاطمه را مي بويم»(9)

باز هم حديثي نقل شده كه از نبي پرسيدند چرا ميزان علاقه اش به فاطمه بيش از ساير فرزندانش است، حضرت فرمود: «هنگامي كه من در شب معراج به آسمانها سير داده شدم، جبرئيل مرا در كنار درخت طوبي برد، ميوه اي از ميوه هاي آن درخت را چيد و به من داد، آن را خوردم، سپس دستش را بر ميان دو شانه ام كشيد، آنگاه فرمود: «اي محمد! خداوند متعال ولادت فاطمه (ع) از خديجه (ع) را به تو مژده ميدهد»(10)

از اين حديث و قريب آن از لحاظ مفهوم در كلام محدثان و راويان بسيار نقل شده است. لذا آن وجود مباركه انساني ممتاز و در ميان زنان عصر خود سرآمد بود. نيز روايت شده قبل از حمل يافتن فاطمه (س) در بطن خديجه كبري، محمد (ص) چهل روز از وي كناره گرفت و به تنهائي به عبادت و راز و نياز مشغول گشت. فاطمه در 9 سالگي به ازدواج پسر عمويش علي بن ابيطالب (ع) در آمد پس از 9 سال حيات پربركت و به دنيا آوردن فرزنداني كه هر كدام بخشي از تاريخ بشريت به شمار مي آيند درگذشت.

 


پي نوشت ها :

 

1ـ سيره رسول الله، رفيع الدين اسحق همداني، ويراستة مدرسي صادق، چاپ دوم 1375، ص 90

2ـ سيرة ابن حشام، ج 1، ص 202

3ـ حصال شيخ صدوق صص 37 و 38، به نقل از خديجه اسطورة مقاومت صص 239،238

4ـ مختصر تاريخ دمشق ج 2، ص 263

5ـ خديجه اسطورة مقاومت ص 244

6ـ زنان پيغمبر ص 312

7ـ تاريخ يعقوبي ج 2، ص 32

8ـ سورة تكوير. آية 8

9ـ نورالثقلين، ج 3، ص 119

10ـ بحارالنوار، ج 43 صص 2 تا 6.

پیامبر در وفات خدیجه(س)

حضرت خدیجه

در ماه مبارك رمضان سال دهم بعثت‏خدیجه بانوى فداكار و همسر بى نهایت مهربان حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) در روز دهم به سن شصت و پنج‏سالگى از دنیا رفت، و پیامبر (صلى الله علیه و آله) او را با دست مبارك خویش در حجون مكه (قبرستان ابوطالب) به خاك سپرد، و حزن در گذشت او پیامبر (صلى الله علیه و اله) را بسیار محزون ساخت كه پیامبر (صلى الله علیه و آله) سال در گذشت‏حضرت خدیجه را «عام الحزن‏» سال اندوه نام نهاده، بلى خدیجه همسر بى‏همتاى پیامبر (صلى الله علیه و آله) بانوئى كه از ثروت او اسلام رونق یافت و پشت پیامبر (صلى الله علیه و آله) راست‏شد، باید سال در گذشتش را «عام الحزن‏» نام نهاد و مصیبت پیامبر (صلى الله علیه و اله) شدت گرفت، زیرا كه پیامبر (صلى الله علیه و اله) مادر شایسته دخترش زهراى مرضیه را از دست داده و یارى همچون خدیجه را هرگز به دست نخواهد آورد.

به خدا سوگند بهتر از خدیجه را خدا به من عوض نداده است.(1)

عایشه گفت پیامبر (صلى الله علیه و آله) از خانه بیرون نمى‏رفت مگر آنكه خدیجه سلام الله علیها را یاد مى‏كرد، و بر او به خوبى و نیكى مدح و ثنا مى‏نمود، روزى از روزها غیرت مرا فرا گرفت، گفتم: او پیره زنى بیش نبود، و خدا بهتر از او به شما عوض داده است، پیامبر (صلى الله علیه و آله) غضبناك شد، به طورى كه موى جلوى سرش از غضب تكان مى‏خورد سپس فرمود: نه به خدا قسم بهتر از او را خدا به من عوض نداده، او به من ایمان آورد هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصدیق كرد مرا، هنگامى كه مردم مرا تكذیب مى‏كردند و در اموال خود با من مواسات كرد، وقتى مردم مرا محروم ساختند، و از او فرزندانى خدا روزى من كرد كه از زنان دیگر محروم فرمود، «یعنى خدا فاطمه را از او به من عنایت فرمود»(2)

عایشه: او پیره زنى بیش نبود، و خدا بهتر از او به شما عوض داده است، پیامبر (ص) غضبناك شد، به طورى كه موى جلوى سرش از غضب تكان مى‏خورد

آری! پیامبر سالها بعد از مرگ او به خوبی از تنها یار وفادار خود یاد می کرد. بارها بیاد او گریه می کرد. به نقل از عایشه که هر وقت پیامبر گوسفندی را ذبح می کرد، می فرمود: گوشت های آن را برای دوستان خدیجه بفرستید و عایشه بر او رشک می برد و می گفت که پیامبر زیاد از او یاد می کرد. در روایت مشهور دیگری است که چون برای پیغمبر هدیه ای می آوردند گااهی می فرمود: برای فلان بانوئی ببرید که از دوستان خدیجه بوده است.

رسول خدا درباره خدیجه می فرماید: خداوند بهتر از او را به من نداده است. او به من ایمان آورد در هنگامی که مردم کفر داشتند، تصدیق نبوت من کرد، زمانی که دیگران مرا تکذیب کردند و اموال خود را در اختیار من گذاشت در وقتی که دیگران محروم کردند و خداوند متعال از او فرزندانی به من عطا کرد و در روز فتح مکه، پیغمر مسیر حرکت را به گونه ای تنظیم کرد که از کنار مزار خدیجه سلام الله علیها عبور نمود.

_________

1و2.ُسد الغابه، مسار الشیعه، مفید - نقل از رمضان در تاریخ.

3. دایرة المعارف طهور

تهیه: گروه دین و اندیشه_شکوری

در کنار بستر مادر مۆمنان

حضرت خدیجه

 

 


سلام خدا بر همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله، سلام خدا بر مادر مومنین، سلام بر کسی که گوی سبقت در پذیرش اسلام را از دیگران ربود[1] و برگزیده خدا شد[2] و در نهایت به مقامی رسید که جز سه بانوی دیگر به آن بار نیافت.


 

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

«أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ؛ برترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون»‏.[3]

 

از ازدواج تا عروج

26 سال داشت که به همسری رسول خدا درآمد.[4] زندگی مشترک او با رسول خدا 25 سال به طول انجامید که 15 سال آن قبل از بعثت بود.[5]

در سال دهم بعثت، «ابوطالب»، این بزرگ مرد اسلام از دنیا رفت و با رفتن او رسول خدا یاور و پشتیبان قدرتمندی را از دست داد. این غم همچنان بر دل حضرت سنگینی می کرد که داغی بزرگ، قلب مبارکش را سوزاند. با فاصله کمی از رحلت حامی دین، حضرت ابوطالب، یار وفادار رسول خدا و مادر مومنین، «خدیجه کبری» هم چشم از جهان فروبست. این مصیبت جانکاه که سه روز [6] (تا حدود یک ماه هم نوشته اند) پس از مصیبت اول به وقوع پیوست چنان بار غم اندوه را بر قلب رسول خدا افزون کرد که آن سال را سال حزن و اندوه نامیدند.[7]

لحظات پایانی عمر سراسر نور و سعادت این بانو هم جگرسوز است هم حاوی نکات مهم و درس آموز.

 

وصایای خدیجه کبری

زمانی که بیماری او شدت یافت؛ به رسول خدا عرض کرد:

«یا رسول اللّه! اسمع وصایای؛ ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید»؛

کسی که تمام ثروت افسانه ای خود را تقدیم اسلام کرده است نه تنها هیچ اشاره ای حتی به بخش کوچکی از آن نمی کند؛ بلکه خود را همچنان مقصر و بدهکار می داند و بابت آن جداً عذر خواهی می کند

یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد شروع کرد یک یک آنها را بیان کردن:

«أولا، فإنی قاصرة فی حقك، فاعفنی یا رسول اللّه؛ نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید».

رسول خدا در پاسخ فرمود:

«حاشا و كلا، ما رأیت منك تقصیرا فقد بلغت جهدك و تعبت فی ولدی غایة التعب، و لقد بذلت أموالك و صرفت فی سبیل اللّه مالك؛ هرگز چنین نیست؛ نه تنها من از شما کوچکترین کوتاهی ندیدم؛ بلکه شما تمام تلاشت را کردی و در تربیت و رسیدگی به امور فرزندان نهایت سختی را به جان خریدی و آنچه از مال دنیا داشتی همه را در راه خدا صرف کردی».

عرض کرد:

«یا رسول اللّه! الوصیة الثانیة؛ أوصیك بهذه- أشارت إلى فاطمة علیها السّلام- فإنها یتیمة غریبة من بعدی فلا یۆذینها أحد من نساء قریش و لا یلطمن خدّها و لا یصحن فی وجهها و لا یرینها مكروها؛

وصیت دوم من این است - در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها - این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود».

«و أما الوصیة الثالثة، فإنی أقولها لابنتى فاطمة علیها السّلام و هی تقول لك، فإنی مستحیة منك یا رسول اللّه؛ و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها السلام می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم».

فقام النبی صلّى اللّه علیه و آله و خرج من الحجرة، فدعت بفاطمة علیها السّلام و قالت : ‏

در این هنگام رسول خدا برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری، فاطمه زهرا علیهاالسّلام را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت:

حضرت فاطمه

 

«یا حبیبتی! و قرة عینی، قولی لأبیك: إن أمی تقول: إنی خائفة من القبر، أرید منك رداءك الذی تلبسه حین نزول الوحی؛ تكفننی فیه؛

عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید».

فاطمه علیهاالسّلام از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه را به پدرش رسول خدا رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه علیهاالسّلام کرد. وقتی زهرا علیهاالسّلام عبا را آورد حضرت خدیجه علیهاالسّلام بسیار خوشحال شد.

وقتی حضرت خدیجه علیهاالسّلام رحلت کرد؛ رسول خدا، خود، او را غسل داد و حنوط کرد. وقتی نوبت به کفن رسید، جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد:

یا رسول الله! خداوند به شما سلام رسانده و به صورت ویژه مورد تحیت و اکرام قرار می دهد و به شما می فرماید:

«إن كفن خدیجة من عندنا، فإنها بذلت مالها فی سبیلنا؛

کفن خدیجه با ماست؛ چرا که ثروتش را در راه ما داد».

سپس جبرئیل، کفنی آورد و گفت:

«یا رسول اللّه! هذا كفن خدیجة و هو من أكفان الجنة، أهداه اللّه إلیها؛

رسول خدا! این کفن خدیجه است که خداوند آن را از پارچه های بهشتی به او هدیه داده است».

رسول خدا همسر مکرمه اش را ابتدا با عبای خود و سپس با آن پارچه بهشتی کفن کرد که به این ترتیب حضرت خدیجه با دو کفن، کفن شد، یکی از خدا و دیگری از رسول خدا.

پیكر پاك و مقدس حضرت خدیجه علیهاالسّلام پس از مراسم كفن و اقامه نماز به دامنه كوه «حجون» برده شد و در نزدیکی مرقد مطهر حضرت ابوطالب به خاك سپرده شد. پیامبر رحمت، خود وارد قبر شدند و جسد مقدس حضرت خدیجه علیهاالسّلام را با دست مباركشان در دل خاك قراردادند.

چقدر دور از این فرهنگند زنان و مردانی که قدمهایی برای اعتلای اسلام برداشته اند و امروز خود را طلبکار اسلام و نظام اسلامی می دانند. بدتر از این گروه کسانی اند که بی آنکه قدمی برای نظام اسلامی و مردم مسلمان بردارند ثروت این مملکت را ارث پدری خود می دانند

در سوگ مادر

تاریخ می نویسد:

رحلت حضرت خدیجه علیهاالسّلام رسول خدا صلی الله علیه وآله را بسیار محزون کرد و فاطمه علیهاالسّلام هم که در فراق مادر غمگین شده بود به پدر پناهنده می شد و می پرسید:

«أینَ أمّی؟؛ مادرم کجاست؟»

جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند می فرماید به فاطمه سلام برسان و به او بگو: مادرت در بهشت در خانه ای است که دیوارهایش از طلا و ستونهایش از یاقوت قرمز است و او اکنون در کنار آسیه و مریم است.

حضرت فاطمه علیهاالسّلام با شنیدن این خبر فرمود: «إن اللّه هو السلام و منه السلام و إلیه السلام».[8]

 

نکته ای تحیّرآور

حضرت خدیجه علیهاالسّلام در قبال آن همه تحمل سختی و بذل مال فراوان به اسلام نه تنها ذره ای خود را طلبکار نمی داند، بلکه برای دریافت چند متر پارچه از مال شخصی رهبر جامعه اسلامی حیا کرده و کسی را واسطه می کند.

کسی که تمام ثروت افسانه ای خود را تقدیم اسلام کرده است نه تنها هیچ اشاره ای حتی به بخش کوچکی از آن نمی کند؛ بلکه خود را همچنان مقصر و بدهکار می داند و بابت آن جداً عذر خواهی می کند.

چقدر دور از این فرهنگند زنان و مردانی که قدمهایی برای اعتلای اسلام برداشته اند و امروز خود را طلبکار اسلام و نظام اسلامی می دانند. بدتر از این گروه کسانی اند که بی آنکه قدمی برای نظام اسلامی و مردم مسلمان بردارند ثروت این مملکت را ارث پدری خود می دانند.

 

پی نوشت:

1. «لَم یَجمَعْ بَیتٌ واحِدٌ یَومَئذٍ فی الإسلامِ غَیرَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله و خَدیجَةَ و أنا ثالِثُهُما : در آن روز اسلام در هیچ خانه‏اى نیامده بود، مگر خانه رسول خدا صلى الله علیه و آله و خدیجه و من سومین آنها بودم». نهج البلاغة، خطبه 192 ؛ و نیز نقل شده که: «كانَ أوَّلُ مَن أسلَمَ مِنَ الرِّجالِ عَلِیّا، ومِن النِّساءِ خَدیجَة». المعجم الكبیر 19/291 .

2. وَاختارَ (اللهُ) مِنَ النِّساءِ أربَعا: مَریَمُ وآسِیَةُ وخدیجَةُ وفاطِمَة؛ الخصال، ص 225.

3. خصال 1/206.

4. علامه شهیر سید جعفر مرتضی عاملی می نویسد: «سن ازدواج آن بانو با رسول خدا را از 25 سالگی گفته اند تا 46 سالگی؛اما نظری که اکثر مورخین آن را ترجیح داده اند 26 سالگی می باشد»؛ الصحیح من سیرة النبی الأعظم، 2/115-16.

5. دلائل النبوة، 2/72.

6. تاحدود یک ماه و بیشتر هم گفته اند، السیرة الحلبیة 1/346 ؛ و السیرة النبویة (ابن كثیر)، 2/132؛ البدایة و النهایة 3/127.

7. منتهی الآمال، 1/271.

8. امالی طوسی(ره)، 175 ؛ الخرائج و الجرائح‏ 2/529 ؛ الزهراء علیهاالسّلام فی الكتاب و السنة و الأدب 1/100 به نقل از الموسوعة الكبرى عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها 21/396-397.

«یادی از بهترین همسر پیامبر»

حضرت خدیجه

 

عایشه می گوید: به یاد دارم روزی پیامبر از خانه خارج می شدند و پی در پی نام خدیجه را زمزمه زبان مبارک داشتند و -شاید با حسرت فقدان، از او تعریف می کردند- به خاطر رشکی که به او می بردم، کاسه صبرم لبریز و طاقتم طاق شد! و به یکباره برآشفتم و با کمال جسارت و جرات گفتم : او پیره زنی بیش نبود! خداوند بهتر از آن را نصیب شما کرده است!

 

با شنیدن سخنان من آثار غضب در وجنات پیامبر نمایان گردید و درحالی که به شدت عصبانی بودند فرمودند: هرگز! چنین نیست که می گویی؛ هرگز همسری بهتر از او نصیب من نشده است. می دانی چرا؟ چون او هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک غوطه ور بودند . ثروت فراوان خود را در سخت ترین لحظه ها در اختیار من گذاشت و افزون بر آن، خداوند جلیل از او فرزندانی به من ارزانی داشت که به هیچیک از همسرانم عطا نفرمود. (١)

 

بزرگترین حامی رسول

پیامبر مهربانی؛ در پاسخ به عایشه به تقدم ایمان او بر سایرین اشاره فرمودند: آری این افتخار در تمام اعصار اسلامی صرفا شایسته خدیجه، ام المومنین است . او اولین زنی است که به پیامبر ایمان آورد و فقط امیرالمومنین علیه السلام است که در بردارنده چنین رتبه ای است و این دو شخصیت ، اولین زن و مردی بودند که به پیامبر اقتداء کردند.

و به گواه آیه شریفه سوره واقعه « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون ، أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون » (2) این دو شخصیت بزرگ، نزدیکترین مومنان به پیامبر گرامی اسلام هستند.

نکته دیگری که پیامبر گرامی در رابطه با حضرت خدیجه سلام الله علیها تاکید فرمودند ثروت ایشان بوده است، که در سخت ترین لحظات زندگی پیامبر در اختیار پیامبر قرارداده است، مفهوم این اخلاص بی نظیر، یعنی، چه بسا اگر ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها در آغاز بعثت و در ادامه آن نبود، چنین نهضت بزرگی در جزیره العرب رخ نمی داد!! تا آنجا که پیامبر فرمودند: هیچ ثروتی مانند ثروت خدیجه برای من سودمند نبود.

و جالب توجه آنکه آخرین اموال خدیجه مطابق گواهی تاریخ در راه هجرت به مدینه توسط امیرالمومنین علیه السلام و با اذن و سفارش پیامبر هزینه گردید.

این افتخار در تمام اعصار اسلامی صرفا شایسته خدیجه، ام المومنین است . او اولین زنی است که به پیامبر ایمان آورد و فقط امیرالمومنین علیه السلام است که در بردارنده چنین رتبه ای است و این دو شخصیت ، اولین زن و مردی بودند که به پیامبر اقتداء کردند.

نکته دیگری که حضرت پیامبر، در این چند جمله اشاره و بیان فرموده اند:

فرزندانی است که خداوند به واسطه حضرت خدیجه سلام الله علیها به پیامبر عطا فرمود و آن فرزندان، همان عترتی است که اصل تشیع و مکتب اهل بیت علیهم السلام بر آن استوار است و دو رکن اصلی عترت که به شهادت فریقین (شیعه و سنی) همواره مورد تاکید پیامبرگرامی اسلام است، همین دو شخصیت بزرگ هستند که یکی مام عترت است و دیگری شوی آن و شجره طیبه عترت که اصل و ریشه آن پیامبر گرامی اسلام است، توسط این دو رکن اصلی بارور گردیده است .

پس چه بسا او را بتوانیم به عنوان یک رکن اساسی در تاسیس اسلام قلمداد نمائیم! چرا که علاوه بر ثروتی که برای گسترش اسلام در اختیار پیامبر قرارداد، به  گواهی تاریخ، تا حضرت خدیجه سلام الله علیها زنده بود شکنجه مشرکین بر حضرت دشوار نبود و شخصیت و نفوذ حضرت خدیجه سلام الله علیها مانع بسیاری از توطئه های آنان بود، همانگونه که شمشیر علی علیه السلام در راه گسترش اسلام همین نقش را داشت!

حضرت خدیجه

 

در خصوص تجارتش همین بس که آوازه و شهرتش، مرزهای جزیره العرب را در نوردیده و در شام نیز می گفتند: «کاروان خدیجه بنت خویلد»، و این نشان از اقتدار این بانوی بزرگ در سراسر جزیره العرب دارد و نشان از سماحتی وصف ناشدنی دارد و این همان چیزی است که خداوند کریم برای توسعه و بسط توحید در دستان حضرت خدیجه سلام الله علیها قرار داده بود.

 

فضایل  و مناقب

ارباب تاریخ آورده اند که پیش از اسلام به حضرت خدیجه "ملکه بطحاء" می گفتند همانگونه که طاهره، مبارکه، سیده النساء و یا سیدة نساء قریش، نیز از القاب پیش از اسلام اوست و همه این ها حکایت از پاکدامنی حضرت خدیجه سلام الله علیها درتمام طول زندگی دارد.

مطابق نقل مورخان، این بانوی کرامت از کتب آسمانی نیز آگاهی داشت و آورده اند پیش از اسلام منتظر ظهور پیامبر بود و از ورقه بن نوفل و برخی دیگر از علماء، جویای نشانه های نبوت می شد و بنابر گواهی تاریخ عده ای از افراد بودند که پیش از اسلام منتظر ظهور پیامبر بودند مانند زید بن عمرو بن نفیل که در حسرت دیدن پیامبر از دنیا رفت و پیش از مرگ، سلام خود را به پیامبر رساند و پیامبر نیز پس از مرگ زید، در حق او دعا کرد.

چه بسا او را بتوانیم به عنوان یک رکن اساسی در تاسیس اسلام قلمداد نمائیم! چرا که علاوه بر ثروتی که برای گسترش اسلام در اختیار پیامبر قرارداد، به  گواهی تاریخ، تا حضرت خدیجه سلام الله علیها زنده بود شکنجه مشرکین بر حضرت دشوار نبود و شخصیت و نفوذ حضرت خدیجه سلام الله علیها مانع بسیاری از توطئه های آنان بود

این بانوی بافضیلت که مادر سادات بنی الزهراء، نیز هست به جهت پاکی نیاکان و طهارت مولد و تربیت برتری که داشت، دارای بسیاری از کمالات بوده ، همانگونه که گفته اند : بانویی دور اندیش و خردمند ، اهل سخاء و کرم و همچنین اهل شعر و ادب نیز بوده اند واشعار فصیحی در شان پیامبر از او نقل شده است. از اشعاری که در وصف پیامبر سروده اند این شعر است:

فلواننی امسیت فی کل نعمة                  و دامت لی الدنیا و ملک الاکاسرة

فما سویت عندی جناح بعوضة            اذا لم تکن عینی بعینک ناظرة (٣)

می فرماید : « اگر چاشت را به شام  پیوند زنم در حالی که تمام نعمت های روی زمین از آن من باشد و پیوسته دنیا و حکومت پادشاهان کسری را دارا باشم ، برای من به اندازه بال مگسی ارزش ندارد اگر چشمان من نظاره گر چشمان تو نباشد ».

پیامبر در فرازی از سخنانش درباره ایشان می فرماید:

«أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ؛

(4) برترین زنان بهشت، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم می باشند».

مورخان نقل کرده اند خدیجه مایه آرامش پیامبر بود در تمام دشواریها. اگر خدیجه نبود، تنها یاد خدیجه آرام بخش دل پیامبر بود پیامبر هرگاه او را می دید مسرور و شادمان می گردید.

ذهبی نقل می کند: ام المومنین خدیجه، مناقبی بسیار دارد؛ بانویی کامل ، عاقل، والا، پایبند به دین ، کریم ، عفیف و از اهل بهشت. پیامبر کراراً او را می ستود و بر سایر زنان مقدم می داشت به اندازه ای که به او رشک می بردند.هرگاه پیامبر با باری از اندوه و مصائب به خانه می آمد خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از دلش می زدود .

 هشام بن محمّد می گوید: خدیجه مشاور پیامبر بود و تا زنده بود پیامبر همسر دیگری اختیار نکرد و تمام فرزندانش از خدیجه بود.

حتی پش از مرگ خدیجه ، هر گاه پیامبر گوسفندی قربانی می کرد ، دوستان خدیجه را فراموش نمی کرد .

خدای بزرگ شفاعت او را نصیب ما و پدران و مادران ما فرماید.

 

پی نوشت:

1) صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم؛ بحارالانوار، 16/ 8. سیر اعلام النبلاء، 2/ 112- 117.

2) واقعه/10-11.

 

3) الأنوار فی مولد النبی صلى الله علیه و آله، 301.

4) خصال 1/206.

در آسمانِ عشق و وفای اول بانوی اسلام

حضرت خدیجه

 

ابر، خون گریه می ‏کند و باد، شروه می‏ خواند. ماه، سرگردان، کوچه پس کوچه‏ های آسمان را شیون کنان می ‏دود. فضای آسمان مکه گویی آکنده از اندوه است. کعبه نیز دیگر بر فرشته ‏ای لبخند نمی ‏زند، مگر می‏ توان چهره نورانی رسول‏ خوبیها را، غمگین دید و بی ‏تفاوت بود؟! 


 

هنوز چشم ‏های اشک بار پیامبر خدا -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- از بدرقه همیشگی عموی مهربانش "ابوطالب" تَر بود. هنوز قلب مهربان محمّد -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله- تسکین ندیده بود که شمع نگاه خویش را بر بالین بستر فراق خدیجه -علیهاالسلام- یافت.

صدای لرزان بانوی بزرگ اسلام، و موج ‏های مکرر اندوه بود که بر شانه‏ های شکوفه ‏پوش پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- می‏ کوبید و از یاس ‏های مأیوس، فریاد فاطمه -علیهاالسلام- می ‏تراوید که هر لحظه بر بی‏ قراری‏ اش افزوده می‏ شد. خانه، بوی کوچ می ‏داد و چشم ‏های محمّد -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏-، بوی باران.

پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله- در گوشه ‏ای نشسته بود و برخاستن جان خویش را می‏ نگریست و می‏ گریست.

مگر می‏ شود آسمان دل خاتم‏ الانبیاء نگیرد؟! مگر می‏شود سیل اشک پیامبر خدا، از گوشه‏ چشمان نازنینش به راه نیفتد؟

او خدیجه‏ اش را از دست می دهد. همراه خوشی‏ ها و ناخوشی ‏های زندگی اش.

وقتی که آن بانوی مکرمه، مَحرم روز و شب رسول خدا‏ شد و روشنای خانه او، پا به موسمی گذاشت که تا پایان عمرش از توفان و صاعقه و سختی ‏های بیش و کم خالی نبود، شانه به شانه رسالت، تمام تنگناها و مصیبت ‏ها را دید و صبر کرد و مرهم زخم ‏های دل پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- شد و قوت بازوانش. 

او در سایه همسریِ پیامبر خدا، هرگز لب به شکایت باز نکرد و جز رضای خدا و رسولش، آرزویی نداشت. با تمام ثروت و بضاعت سرشار خویش، تسلیمِ جوانمردیِ تهی‏ دستی شد که تنها سرمایه اش، پاکدامنی و عصمت بود. خدیجه –علیهاالسلام- برای دین خدا و در راه رسول او، از دنیا چشم پوشیده و غرق در جمال نور، کوله ‏باری از زخم زبان قریش را لِه کرد، و پر افتخار، خود را همسر وفادار "محمد امین" نامید تا یار و یاور رسالت او باشد و نامش در پیشگاه حق، در صف اولین زنان بزرگ عالم درآید.

نازپرورده قبیله قریش، نخستین دلی بود که در برابر اسلام، سر تسلیم و بندگی فرود آورد و با سلاح صبر و سپر امید به آینده روشن اسلام، به مصاف زنان مکّه می‏ رفت و آنها را از کویر سوزان دل و فقر معنوی سرزمین جانشان باخبر می‏ کرد؛ همان زنانی که در کوچه‏ های شهر مادیّت، با خارهای سرزنش، دل خدیجه –علیهاالسلام- را بارها و بارها زخمی کردند. آن‏ها که با تیر ملامت و گوشه کنایه‏ هایشان، قلب او را مجروح کردند: "خدیجه ثروتمند کجا، و محمّد فقیر کجا؟!"

پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- برافروخته شد و فرمود: «خاموش عایشه! دیگر هیچ‏گاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمی ‏آورد، خدیجه نخستین زن مومن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد»

اما بانوی آفتاب را سکه ‏های زر، مسخّر نکرده بودند و روح حقیقت ‏بین او، نشر اسلام را ارزشمندتر از حصر اموال در چند روز دنیای فانی می ‏دانست. 

کجا تاجری را دیده ‏اید که تمام سرمایه ‏هایش از مال و خاندان و شهرت و اعتبار خویش را رها کند و در عوض آن، مهر پیامبری را بخرد که جز غم مهجوری و غریبی، ارمغان دیگری برایش نخواهد داشت.

بی ‏جهت نیست که او محبوبه دو دنیای پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- است!

او تنها یک همسر برای رسول خدا نبود، که هم سرِّش بود، انیس و قرین غربت‏ هایش بود. در عطش دعوت‏های نبوی، چشمه ‏های معنوی و مادی خود را به روی پیام ‏های تشنه و آسمانی پیام آور خدا گشود.

دین حق، با شمشیر علی -علیه‏ السلام- و یاری ابوطالب و داشته ‏های خدیجه –علیهاالسلام- روی پای خود ایستاد.

اگر نبود همراهی دست‏های بخشنده او در لحظه به لحظه ی رسالت نورانی احمدی، شاید طفل اسلام، در "شعب ابی‏ طالب" به بلوغ خویش نمی ‏رسید. در آن روزهای سوزان و شب‏های هراس آور سخت که مومنان با هسته خرما، راه بر گرسنگی خویش می‏ بستند.

وفات حضرت خدیجه (س)

 

چه زیباست که نام خدیجه –علیهاالسلام- در تاریخ اسلام، تفسیر اولین زنی است که اسلام آورد و محمد - صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ - را در سراشیبی دلهره‏ های رسالت، باور کرد.

بانویی که شرافت، آیینه رفتار او، و نجابت، نشانه شرافتش بود. او که خداوند، وجودش را مایه پیوند امامت و رسالت قرار داد و بزرگ‏ترین هدیه و گوهر این جهانی و آن جهانی را برای رونق بازار روشنگری، دریافت کرد و مادر فاطمه –علیهاالسلام ـ همان معمای خلقت افلاک شد.

بانویی که بهشت، از همسایگی او به خود می‏ بالد، و زمین، در سخاوت و کرامت و شهامت و شرافت، بانویی نظیر او به خود ندیده است.

او که در شب معراج، جبرئیل از جانب خود و خداوند، به وسیله شوی گرامی ‏اش، بر او سلام فرستاد و آن هنگام که نان و خرمای همسر را تا غار حرا می ‏برد، جبرئیل از تماشای منظره عاشقانه او، چنین پیام آورد که:

«یامحمد! بر خدیجه از جانب پروردگارش سلام برسان و او را به خانه ‏ای از زبرجد در بهشت بشارت ده»

حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- به جلالت شأن او نرسند و مهر و محبت رسول خدا نسبت به هیچ کدامشان به اندازه او، بی ‏اندازه نباشد که عایشه، روزی گفت: «چرا این همه از خدیجه می‏گویی، در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!» و پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- برافروخته شد و فرمود:

«خاموش عایشه! دیگر هیچ‏گاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمی ‏آورد، خدیجه نخستین زن مومن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»

آری، حجاز هنوز سرشار از لحظه لحظه ی ایثار خدیجه –علیهاالسلام- بود و لبریز از عطوفت ابری او.

و ای کاش می‏ ماند تا شاهد فتح مکه باشد و صدای رسای اذان بلال را که بر بام بلند کعبه آوای رسالت نبوی را سر داد، می شنید و "هبل"، این شوم پوشالی را تکه تکه شده و افتاده بر قدم ‏های رسول خدا می دید. 

اگر نبود همراهی دست‏های بخشنده او در لحظه به لحظه ی رسالت نورانی احمدی، شاید طفل اسلام، در "شعب ابی‏ طالب" به بلوغ خویش نمی ‏رسید. در آن روزهای سوزان و شب‏های هراس آور سخت که مومنان با هسته خرما، راه بر گرسنگی خویش می‏ بستند

حال پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏-، آخرین خواهش خدیجه –علیهاالسلام- را به خاطر می ‏آورد که از همسرش ‏خواست، تا برای خدا از پای نیفتد و در کنار علی -علیه ‏السلام- بایستد و به خاطر فاطمه –علیهاالسلام-، چشم‏های مادر را ببندد تا با خاطری آسوده، به آرامش عمیق ابدی بپیوندد.

امّا خدیجه –علیهاالسلام-، هرگز رنج تنهایی را بر پیامبر -صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- بر نمی ‏تابد و دختر کوچک خویش را به تیمارداری و غمخواری پدر می ‏گمارد در لحظه ‏های خاکستر و سنگ و دشنام.

و اکنون روزی است که میهمانی رمضان، بی‏ حضور خدیجه –علیهاالسلام- بر محمد-صلی ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏- طی شد و این فاطمه –علیهاالسلام- است که بازار اشک، در چشمانش رونق گرفته و بر مزار غریبانه مادر با او وداعی جاودانه می‏ سراید:

مادر! رفتنت غمی است بر دل و اشکی در چشم من و پدر. قسم به خدایی که به من قدرت داد تا در رحم با تو سخن بگویم و سبب آرامش تو باشم و سوگند به نوری که از تو زاده شدم، پدرم را تنها نخواهم گذاشت. و این پیمانی خواهد بود، میان ما سه تن...

لحظاتی نگذشت که جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: «ای رسول خدا! پروردگارت می‏فرماید سلام مرا به فاطمه برسان و بگو: مادرت در خانه ‏ای بهشتی است که بند بند آن از طلا و ستون ‏هایش از یاقوت سرخ است و در کنار آسیه (همسر فرعون) و مریم دختر عمران به سر می ‏برد». 

و رسول خدا، خود، دل شکسته و نالان، دل جوی فاطمه ی غمگینش است.

و اکنون تو از اوج معرفت و عظمت آن بانوی بزرگی که استواری امروزِ بنای دین، از بركت خشتِ نخستینِ اوست که همه هستی خویش را در راه خدا و رسالت رسولش فدا کرد، متحیر می ‏مانی و بی‏ اختیار، درودی خالصانه از تار و پود وجودت نثار روح آسمانی اش می‏ کنی:

سلام بر تو ای نور كبری، ای نیّره عظمی!

سلام بر تو ای خدیجه، مادر زهرا !

سلام بر تو و تربتی که تو را در بر گرفت...