دیر آمدی ... دُرُست!

پرستارِ پروانه و ارغوان بوده‌ای، دُرُست!

مراقب خواناترین ترانه از هق‌هقِ گریه بوده‌ای، دُرُست!

رازدارِ آوازِ اهل باران بوده‌ای، دُرُست!

خواهرِ غمگین‌ترین خاطراتِ دریا بوده‌ای، دُرُست!

اما از من و این اندوهِ پُرسینه بی‌خبر، چرا؟

آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار این شیشه کشیدم

چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر

تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور

تا صحبتِ پسین و پروانه پائیدم و تو نیامدی!

سید علی صالحی